گفتگو درباره واژه گزارش تخلف هوز نویسه گردانی: HWZ هوز. (اِ) آواز تند و تیز را گویند مانند صدایی که از طاس برنجی و امثال آن برآید. (برهان ) : باز بانگ اندراوفتاد به هوزآهو آزاد شد ز پنجه ٔ یوز.نظامی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی هفت حوض هفت حوض . [ هََ حُو ] (اِخ ) جایی بالای درکه در شمال تهران . (یادداشت مؤلف ). ده حوض ده حوض . [ دَه ْ ح َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. واقع در 45هزارگزی شمال خاوری ایذه دارای 770 سکنه است . آب ... دره حوض دره حوض . [ دَرْ رَ ح َ / حُو ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرچمبو بخش داران شهرستان فریدن واقعدر 50هزارگزی شمال باختری داران و 6هزارگزی راه ... حوض کتی حوض کتی . [ ح ُ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چلندر بخش مرکزی شهرستان نوشهر، ناحیه ای است واقع در دشت ، مرطوب و مالاریائی . و دارای 110 تن ... چاه حوض چاه حوض . [ ح َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که در 12 هزارگزی شمال باختر بیرجند واقع شده ، دامنه و گرمسیر است... چاله حوض چاله حوض . [ ل َ / ل ِ ح َ / حُو ] (اِمرکب ) چال حوض . حوض های بزرگ با آب سرد در حمام برای شناوری . خزانه ای از آب سرد در حمام مخصوص چاله حوض... حوض آب حوض آب . [ ح َ ض ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )آبگیر. آبدان . || حوض آب و حوض ماهی . || کنایه از برج حوت که برج دوازدهم فلک است .(برهان ... بش حوض بش حوض . [ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جعفرآباد بخش حومه ٔ شهرستان قوچان آب از چشمه و محصول آنجا غلات و بن شن است . (از فرهنگ جغرافیای... پای حوض پای حوض . [ ی ِ ح َ / حُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پایه ٔ حوض . || رسوائی . (فرهنگ رشیدی ). جای رسوائی و بدنامی . (برهان ).- گرد پای حوض گ... باب حوض باب حوض . [ ح َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان . 57 هزارگزی شمال باختری راور و 3 هزارگزی شمال راه فرعی راور ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود