یزد
نویسه گردانی:
YZD
یزد. [ ی َ ] (اِخ ) نام پسر ولیدبن عبدالملک : چون قتیبةبن مسلم بر فیروزبن کسری بن یزدجرد ظفر یافت در آن وقت که خراسان را فتح کرد و مسخر گردانید دختر فیروز را شاهفرند نام بگرفت و با آن دختر صندوقکی بود و قتیبه او را با صندوق پیش حجاج بن یوسف فرستاد و حجاج او را به پیش ولید عبدالملک مروان فرستاد و ولید از او پسری ناقص یزدنام آورد. (تاریخ قم ص 91).
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
یزد. [ ی َ ] (اِخ ) ایزد و خدا. (ناظم الاطباء). با ایزد و یزدان همریشه است و معنی آن پاک و مقدس و درخور تحسین و آفریننده ٔ خوبیهاست و نام شه...
یزد. [ ی َ ] (اِخ ) نام شهری واقع در میان اصفهان و شیراز و کرمان . (ناظم الاطباء). شهری است معروف از بناهای یزدگرد پادشاه عجم . (انجمن آرا) ...
یزد. [ ی َ ] (اِخ ) شهرستان یزد یکی از شهرستانهای هفتگانه ٔ استان دهم کشور در خاور استان دهم واقع و محدود است از شمال به دشت کویر، از جنوب ...
جامع یزد. [ م ِ ع ِ ی َ ] (اِخ ) مسجدی است قدیمی در یزد. مؤلف مرآت البلدان آرد: گویند ابتدا سلطان علاءالدوله گرشاسب بن علی بن فرامرزبن سلط...
تازیان یزد. [ زَ ن ِ ی َ ] (اِخ ) محلی در یزد. مؤلف تاریخ جدید یزد ۞ در ذکر ابنیه ٔ خیریه ٔ خواجه معین الدین علی در سنه ٔ 861 و 863 هَ . ق ....
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مسجد جامع یزد. [م َ ج ِ دِ م ِ ع ِ ی َ ] (اِخ ) رجوع به جامع یزد شود.