یعر
نویسه گردانی:
YʽR
یعر. [ ی َ ] (ع اِ) بزغاله که آن را جهت شکار در مغاک شیر و دیگر سباع بندند یا عام است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بزغاله که بر دام بندند برای صید. (مهذب الاسماء). پایدام . || نام درختی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
وسیلهای فلزی که با دو دست گرفته میشود (برخلاف عصا که عموماً با یک دست گرفته میشود) و دارای چهار پایه است و راه رفتن را برای کهنسالان و ناتوانان آسا...
صاری یار. (اِخ ) در تداول عامه صاری یر گویند. قریه ای است در جوار استانبول ، در جهت روم ایلی از میان بوغاز، بالای بیوک دره ، در طرفین دره و...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
یار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) همراه کردن . قرین کردن . موافق کردن . یکدل کردن . همداستانی کردن . اصحاب : جهودان بر وی [ عیسی ] گرد آمدند...
بادام یار. (اِخ ) دهی است جزء دهستان گاوگان بخش دهخوارقان شهرستان تبریز، در 12هزارگزی جنوب خاوری دهخوارقان و 12هزارگزی شوسه ٔتبریز - دهخوا...
روباه یار. (ص مرکب ، اِ مرکب ) یار روباه مانند. یاردورو و نیرنگ باز : او را زنی بود به وعده روباه یاری ، به عشوه شیرشکاری . (سندبادنامه ص 212...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
شش پنج یار. [ ش َ / ش ِ پ َ ] (ص مرکب ) مخترع حیله و مکر. (ناظم الاطباء).