رویا. (نف ) روینده و هر چیز که از زمین روید. (ناظم الاطباء) (برهان ). روینده . (انجمن آرا) (آنندراج ) : قیاس از درختان رویا چه گیری . خاقانی ....
رویا. (سریانی ، اِ) اسم سریانی عنب الثعلب است . (از اختیارات بدیعی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به عنب الثعلب شود.
رویا. (از ع ، اِ) رؤیا. (ناظم الاطباء) (از برهان ). رجوع به رؤیا شود.
رؤیا. [ رُءْ ] (ع اِ) خواب دیدن . (دهار) (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). خواب که دیده شود. ج ، رُؤی ̍. (منتهی الارب ). آنچه در خواب ب...
رؤیاء. [ رُءْ ] (ع اِ) رؤیا. آنچه در خواب بینند. ج ، رُؤی ̍. (ناظم الاطباء). در متون دیگر دیده نشد.
پرستشگر , عاشق , کنایه از یک عشق فرا بشری