۲۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
شرفه ا. [ ش َرْ رَ ف َ هُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) یا شرفها اﷲ؛ خداوند شرف و بزرگواری دهاد او را: مکه ، شرفها اﷲ. (یادداشت مؤلف ).
رعاک ا. [ رَ کَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ دعایی ) در مقام دعا گویند به معنی : خدا نگاهدارد ترا. (یادداشت مؤلف ).
رعاه ا. [ رَ هُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) در مقام دعا گویند؛ خدا نگاهدارد او را. (یادداشت مؤلف ) : و مجدالملک به پارس بوده با جد ا...
خذلهم ا. [ خ َ ذَ ل َ هَُ مُل ْ لا ه ] (ع جمله ٔ نفرینی )خدای یاری نفرماید آنان را. (یادداشت بخط مؤلف ).
جزاک ا. [ ج َ کَل ْ لاه / ل َه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدای ترا پاداش دهاد : بدم گفتی و خرسندم جزاک اﷲ نکو کردی سگم خواندی و خشنودم ع...
چراغ ا. [ چ ِ غَل ْ لاه ] (اِ مرکب ) پول یا نذری که بدرویشان و نقالان دهند. (ناظم الاطباء) وجهی که درویش در معرکه از تماشاچیان ستاند. نقد...
حسبنا ا. [ ح َ ب ُ نَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ اسمیه ) کافی است خداوند ما را. برای ما خدا کافی است . || گاه این جمله چنین ترکیب شود: حسبنا اﷲ و...
حسبی ا. [ ح َ یَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ اسمیه ، صوت مرکب ) مرا خدای کافی است . مخفف حسبی اﷲ و کفی و گاه حسبی و کفی گویند. مأخوذ از آیه ٔ: فان ...
حاطه ا. [ طَ هُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خداوند او را نگاه دارد. حاطهم اﷲ؛ خداوند ایشان را نگاه دارد : این لشکر منصور ترا حاطهم اﷲب...
رحمه ا. [ رَ ح ِ م َ هُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خداوند او را رحمت کند. خدا او را بیامرزد. خداوند او را رحم کند. لفظی است که بدنبال ...