۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سبابة. [ س َب ْ با ب َ ] (ع اِ) انگشت شهادت . (دهار) (مهذب الاسماء). انگشت دشنام . (زمخشری ). انگشتی که پهلوی ابهامست چه هنگام سب بدان اشار...
صبابة. [ ص ُ ب َ ] (ع اِ) باقی آب و شیر در خنور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
صبابة. [ ص َ ب َ ] (ع اِمص ) عشق و شوق یا نرمی دل و رقت شوق یا گرمی و سوزش عشق یا تنگدلی از عشق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)(دهار). آرز...