نفس
نویسه گردانی:
NFSʼMARH
عبارت است از ترکیب دل و جسم. به این معنی که وجود انسان از سه بخش ساخته شده است: 1ـ جان (روح) که درون دل جای دارد و باعث حرکت و زندگی آن است و به هیچ روی قابل دیدن نیست؛ 2ـ دل (قالب مثالی) که آمیزهای از عقل، حواس پنج گانه و حافظه است و از امواج ساخته شده و درون جسم جای دارد و فاصلهی میان سلول¬های سازندهی جسم را پر کرده است. طول امواج دل، در برخی یکسان و در برخی متفاوت است. هنگامی که کسی بدون دلیل و تنها با دیدن، ازدیگری خوشش میآید، نشان میدهد که طول موج دل¬شان یکی است؛ و زمانی که کسی با دیدن دیگری، بدون علت از او خوشش نمیآید، نشانگر این است که طول موج دل¬شان با هم تفاوت زیادی دارد. 3ـ جسم. که برای ادامهی زندگی، نیازهایی مانند خوراک، پوشاک، مسکن، شهوت و... نیاز دارد و نیازهای خود را از ما (دل) درخواست میکند.
واژه های همانند
۱۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
نفس غاذیه . [ ن َ س ِ ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد قوت تغذیه و بالاخره نفس نباتی است . (فرهنگ علوم عقلی ص 598 از شفا ج 1 ص 37...
نفس عاقله . [ ن َ س ِ ق ِ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد نفس ناطقه است . (فرهنگ علوم عقلی از مصنفات افضل الدین ج 1 ص 32) : گفتم ...
نفس فاکره . [ ن َ س ِ ک ِ رَ / رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد نفس عاقله است . (از فرهنگ علوم عقلی ص 598 از مصنفات افضل الدین ج 1 ص 72 ر...
نفس کشیدن . [ ن َ ف َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) تنفس کردن . (ناظم الاطباء). دم زدن . (یادداشت مؤلف ) : اگر چه خانه ٔ آئینه ست روی زمین نفس ...
نفس گرفتن . [ ن َ ف َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) خبه شدن دم انسان . (از آنندراج ) (از سفرنامه ٔ شاه ایران ). نفس گسستن . نفس بریدن . نفس فرورفتن...
نفس گسستن . [ ن َ ف َ گ ُ س َس ْ ت َ ] (مص مرکب ) نفس از کسی گسستن یا نفس کسی را گسستن ؛ نفس او را قطع کردن . به حیاتش پایان دادن . کشتن . م...
نفس ملهمه . [ ن َ س ِ م ُهَِ م َ / م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفسی که ارادات مختلفه از آن در دل راه یابد. (از غیاث اللغات ).
نفس لوامه . [ ن َ س ِ ل َوْ وا م َ / م ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفس بسیارملامت کننده خود رابه وقوع معاصی به هدایت نور دل و این نفس صلحا ...
نفس گشادن . [ ن َ ف َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) کلام کردن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). سخن گفتن .
نفس ناطقه . [ ن َ س ِ طِ ق َ / ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفس را در مرتبت کمال نفس ناطقه گویند و عقل و صورت نوعیه ٔ انسان هم نامند. به ...