اجازه ویرایش برای همه اعضا

پاشا

نویسه گردانی: PAŠA
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۲ ثانیه
غالب پاشا. [ ل ِ ] (اِخ ) عبدالحلیم . یکی از متأخران شعرای عثمانی است . وی به تقلید زبان ساده و ناهموار ترکان آناطولی اشعار راجع بلطائف و ...
کمال پاشا. [ ک َ ] (اِخ ) احمد کمال بن حسن بن احمد. رجوع به احمد کمال پاشا شود.
زغلول پاشا. [ زُ ] (اِخ ) سعد زغلول . رجل سیاسی معروف مصری و رئیس حزب وطن پرستان آن مملکت در بیست وپنجم صفر سنه ٔ 1406 هَ . ق . / 23 اوت 19...
سالم پاشا. [ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به سالم بن سالم شرقاوی شود.
عربی پاشا. [ ع َ رَ ] (اِخ ) پیشوای انقلاب عربی است . به سال 1250 هَ . ق . در یکی از دهات مصر متولد شد.تحصیلات خود را در مدرسه ٔ الازهر بپایان...
قبودان پاشا. [ ق َ ] (اِ مرکب ) لقب دریادار است در حکومت عثمانی . (ذیل المنجد).
الهامی پاشا. [ اِ ] (اِخ ) پسر والی اسبق مصر عباس پاشا و نوه ٔ مرحوم محمدعلی پاشاست . با منیره دختر سلطان عبدالمجیدخان ازدواج کرد و بعضویت مجل...
عرابی پاشا. [ ع َ بی ی ] (اِخ ) یکی از بزرگان و رجال سیاست و از زعمای حزب قومی مصری بوده است که به مخالفت با نفوذ کشورهای غربی در مصر...
باغچه ٔ پاشا. [ چ َ / چ ِ ی ِ ] (اِخ ) (پاشا باغچه سی ) یا محله ٔ رفعت پاشا، محلتی است در ساحل آناطولی از طرف استانبول ، که در جنوب غربی خلیج ...
ابراهیم پاشا. [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدعلی . پسر ارشد محمدعلی پاشا، خدیو مصر. مولد او به سال 1200 یا 1204 هَ .ق . در آلبانی (ارناودستان ). آنگاه که...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۲ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.