پیش خورد
نویسه گردانی:
PYŠ ḴWRD
در بیت:چو امید دادی نباشم به درد که امید نیکو به از پیش خورد (گرشاسبنامه)
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
پیشخورد. [ خوَرْدْ / خُرْدْ ] (اِ مرکب ) عجالة. (منتهی الارب ). طعامی که اول بار بر سفره خورند. طعامی اندک باشد که بر سبیل چاشنی بخورند. (بر...
پیشخورد کردن . [ خوَرْدْ / خُرْدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیش خوردن . رجوع به پیشخور کردن و رجوع به پیشخور شود.