اجازه ویرایش برای همه اعضا

مهمد

نویسه گردانی: MHMD
اگر به‌ناچار حرفی عربی بر زبان رانند آن را به مخرجی نزدیک ببرند، یا سوی حرفی که طعمی از آن عربی به آن داده باشند، چنان‌که حاء را به هاء برمی‌گردانند و به جای محمد می‌گویند مهمد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۰۱۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۷۹ ثانیه
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن اسحاق فاکهی . رجوع به فاکهی محمدبن اسحاق شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن اسدالدین شیرکوه بن شادی بن ایوب ایوبی حکمران حمص (574 - 581 هَ . ق .) (یادداشت مرحوم دهخدا).
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن اسعد... رجوع به ابومنصور حفده و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج 4 ص 238 شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن اسعد... رجوع به دوانی محمدبن اسعد صدیقی دوانی و رجوع به جلال الدین دوانی محمدبن اسعد شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن اسعد... رجوع به عمرانی محمدبن اسعدبن محمد... شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن اسعد، معروف به ابن حکیم حنفی ، مکنی به ابوالمظفر متوفی به سال 567 هَ. ق . او راست : نظم مختصر قدوری و ...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن اسعد یمانی تستری ، ملقب به بدرالدین . او راست : محاکمات بر اشارات و حل عقدمطالعالافوار. (فوت 707 هَ . ق .)...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن اسلم بن سالم بن یزید، مکنی به ابوالحسن کندی طوسی . از حفاظ حدیث است و ذهبی او را به شیخ المشرق ملقب ن...
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل . رجوع به ابوالقاسم محمدبن اسماعیل بن عباد معروف به محمد اول شود.
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل . رجوع به ترمذی محمدبن اسماعیل بن یوسف شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.