اجازه ویرایش برای همه اعضا

حسام

نویسه گردانی: ḤSAM
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۷ ثانیه
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن علی صفناقی حنفی . شارح هدایه ٔ مرغینانی بنام «النهایة» وفات او به سال 710 هَ . ق . بوده است . و...
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) خلیل بن بدرالدین خورشیدنام حکمران پنجم از سلاله ٔ اتابکان لر کوچک و نواده ٔ شجاع الدین خورشید مؤسس سلال...
حسام الدین . [ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) رازی . رجوع به حسام رازی شود.
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ](اِخ ) زرین کمر. یکی از حکمرانان رویان و رستمدار ازسلسله ٔ پادوسیان معروف به گاوباره . از 351 تا 386 هَ . ق . حکم ...
حسام الدین . [ ح ُ مُدْدی ] (اِخ ) سحابی . رجوع به حسام الدین بن حسین شود.
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) صاحب یکی از امراء دربار ارغوان خان . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 126).
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) علی برادر شمس الدین ملک الجبال محمدبن فخرالدین مسعود دوم از ملوک شنسبانی بامیان است . رجوع به حسام الدی...
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) علی آبادی حنفی فقیه . او راست : «فوائد حسام الدین » و «کامل الفتاوی ».
حسام الدین . [ ح ُ مُدْدی ] (اِخ ) علی بن احمد رازی . رجوع به علی ... شود.
حسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) علی بن مسعودبن حسین . رجوع به علی بن فخرالدین مسعودبن عزالدین حسین شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۴ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.