۳۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سنگ دوله . [ س َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) گردباد باشد و آن بادی است که خاک را بشکل مخروطی بر هوا برد و به عربی اعصار گویند. و با واو مجهول بنظر...
سنگ خاژ. [ س َ گ ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگی که چرک پا بدان بزدایند و خاژ چرک بدن را گویند. (آنندراج ) : ز آرزوی پای بوس شهریارداشتم ر...
سنگ جانی . [ س َ ] (حامص مرکب ) بیرحمی . سخت جانی . (غیاث اللغات ).
سنگ تراش . [ س َ ت َ] (نف مرکب ) تراشنده ٔ سنگ . حجار. که سنگ میتراشد.
سنگ باد. [ س َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قسمی سنگ که با آب سایند و برای فرونشانیدن اورام بر موضع مالند. (یادداشت مؤلف ).
سنگ آمیز. [ س َ ] (ن مف مرکب ) آمیخته شده با سنگ . سنگلاخ : و شرابی که از انگور کوهپایه کنند یا از انگور زمین سنگ آمیز کنند. قوی تر و خشک تر ب...
سنگ اشکن . [ س َ اِ ک َ ] (اِ مرکب ) نام غله ای است . || نام نوعی از خرما باشد. که آنرا سنگ اشکنک خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). قط...
سنگ آسیا. [ س َ ] (اِ مرکب ) دو تخته سنگ گرد که در میان آنها چیزها را بسایند و آرد کنند. (ناظم الاطباء). آسیاسنگ . حجرالرحی . رحا. لافظة : گرم س...
سنگ آزما. [ س َ ] (نف مرکب ) آزماینده ٔ سنگ . امتحان کننده ٔ سنگ . || کسی که متحمل خوردن سنگ یا برداشتن آن بود و در آن ثبات ورزد. (آنندراج...