۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
تیرک . [ رَ ] (اِ مصغر) تصغیرتیر است . (برهان ) (آنندراج ). مصغر تیر؛ یعنی تیر کوچک . (ناظم الاطباء). || تیر و رکن . وردنه . چوبک . شوبق (معرب )....
تیرک . [ رَ ] (اِخ ) قصبه ای است از اقلیم چهارم در شمال ابهر افتاده سی پاره دیه از توابع آن است . هوایش سرد است ... و آبش از همان کوهها ب...
تیرک کا. (" ر " با آوای زیر )، (مازنی )، گونه ای از گردو بازی در میان کودکان مازنی است ( این روش بازی بر گرفته شده از بازی کودکان روستای چمازکتی شاه...
تیرک زدن . [ رَ زَ دَ ] (مص مرکب ) بالا آمدن آبله های دیگ جوشان .(ناظم الاطباء). || جاری شدن خون از زخم . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (به...