حقیقت
نویسه گردانی:
ḤQYQT
این واژه میتواند در معنای فلسفی اش به واژه "روشنا" برگردان شود و با توجه به معنای مصدری آن میتواند به راحتی از عهده ی کار بر آید.
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
حقیقت . [ ح َقی ق َ ] (ع اِ) چیزی که بطور قطع و یقین ثابت است . حقیقت اسم است برای چیزی که در محل خود مستقر باشد. (از تعریفات جرجانی ). ...
حقیقت . [ ح َ قی ق َ ] (اِخ ) سیدشاه بن سیدعرب شاه . از علما و شعرای متأخر هندوستان است .وفات او در اوائل مائه ٔ سیزدهم بمدرس بوده است . او...
حقیقت مفهوم و اصطلاحی است برای اشاره به اصل هر چیز استفاده میشود[۱].
محتویات [نمایش]
واژهشناسی [ویرایش]
واژه حقیقت وامواژهای است که از واژه...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین اینهاست: ساتیا sâtiâ (سنسکریت: satya)، ارزک árzak، آمنگ ãmang (سغدی)، آمتیژیا ãmtižiâ (سغدی: ãmticiâ)، رسانسات rasân...
بی حقیقت . [ ح َ قی ق َ ] (ص مرکب ) ناراست و ناخالص . (آنندراج ). || بی وفا. || ناسپاس . || نمک بحرام . || بطور نادرستی . (ناظم الاطباء).
حقیقت جو. [ ح َ قی ق َ ] (نف مرکب ) حقیقت جوی . جویای حقیقت . طالب حقیقت .
حقیقت طلب . [ ح َ قی ق َ طَ ل َ ] (نف مرکب ) حقیقت جوی . طالب حقیقت . جوینده ٔ حقیقت .
حقیقت بین . [ ح َ قی ق َ ] (نف مرکب ) آنکه بحقایق امور بیناست : سخنی بی غرض از بنده ٔ مخلص بشنوای که منظور بزرگان حقیقت بینی .حافظ.
حقیقت طلبی . [ ح َ قی ق َ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) فعل ِ طلبیدن حقیقت . حقیقت جوئی .
حقیقت جویی . [ ح َقی ق َ ] (حامص مرکب ) چگونگی حقیقت جوی . حقیقت طلبی .