اقبال . [ اِ ] (ع مص ) روی به چیزی آوردن . (ترجمان القرآن ). پیش آمدن و روی آوردن بهر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نقیض ...
اقبال . [ اِ ] (از ع ، اِمص ) در تداول فارسی زبانان ، دولت و قوت طالع و این گویا از معنی سعادتمند شدن اخذ شده باشد و بلند از صفات اوست و بصله...
اقبال . [ اِ ] (اِخ ) عباس اقبال آشتیانی . محقق و مورخ ایرانی . (ولادت 1314 هَ . ق . و وفات 1334 هَ . ش .). وی در آغاز جوانی شاگرد درودگر بود ...
اقبال . [ اِ ] (اِخ ) از بلوکات قزوین در راه قزوین زنجان و جمعیت آن با بلوک بشاریات 10000 تن است و عده ٔ قرای هر دو بلوک 97 تن است .
اقبال مند. [ اِ م َ ] (ص مرکب ) صاحب اقبال . (ناظم الاطباء). بختیار.
خوش اقبال . [ خوَش ْ / خُش ْ اِ ] (ص مرکب ) سعید. خوشبخت . خوش طالع. خوش نقش . نیک اختر.
جواد اقبال از چهره های ماندگار در حوزه فرهنگ و از پیشکسوتان نشر در ایران درگذشت. جواد اقبال همراه با ابراهیم رمضانی، مرحوم حسن معرفت و طهوری و چند نام...
عباس اقبال . [ ع َب ْ با س ِ اِ ] (اِخ ) رجوع به اقبال ... شود.
کلاته اقبال . [ ک َ ت َ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اردوغش بخش قدمگاه شهرستان نیشابورو 266 تن سکنه دارد. محلی کوهستانی و معتدل است . آب...