اجازه ویرایش برای همه اعضا

هرم

نویسه گردانی: HRM
هرم . [ هُ ] گرمی ،گرمی آتش ، گرمی آفتاب
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۸ ثانیه
حرم . [ ح َ رِ ] (ع مص ) حرمان . (معجم البلدان ).
حرم . [ ح ُ / ح ِ ] (ع اِ) احرام به حج . (منتهی الارب ). || حیض . || اهل و عیال مرد.حرمة. || حرمت که حفاظت آن واجب دانند.
حرم . [ ح ُ رُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَرام . (ترجمان عادل بن علی ).- اَشْهُرِ حرم ؛ چهار ماه رجب وذوالقعده و ذوالحجة و محرم که جنگ در آن چهار م...
حرم . [ ح َ رَ ] (ع اِ) پردگیان : با خادمی ده از خواص که روا بودی که حرم را دیدندی . (تاریخ بیهقی ص 402). سرائیان بجمله آنجا آمدند و غلا...
حرم . [ ح ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ حُرمة.
حرم . [ ح ِ ] (ع ص ) حرام . || نادر. ج ، احرام . || مرد مُحْرِم . (منتهی الارب ). || واجب وقُرِی ٔ «و حرم علی قریة اهلکناها انهم لایرجعون ...
حرم . [ ح َ رَ ] (اِخ ) گرداگرد مکه . (محمودبن عمر ربنجنی ) (دهار). گرداگرد خانه . پیرامن کعبه . گرداگرد کعبه و مکه . (منتهی الارب ). حرم خدای . ...
حرم . [ ح َرِ ] (اِخ ) نام وادیی به یمامة که نخل و زرع دارد. ابوزیاد گوید: فلج من افلاج یمامة. (معجم البلدان ).
حرم . [ ح ِ ] (اِخ ) نام وادیی که به بطن اللیث منتهی شود در یمن . (معجم البلدان ).
حرم ا. [ ح َ رَمُل ْ لاه ] (اِخ ) مکه . کعبه . رجوع به ام القری شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
کوروش هو
۱۳۹۷/۱۰/۰۷
0
2

واژه هُرم هرم از ستاک و کارهل هرمیدن هُرم گویش مازنی یا تهرانی یا شیرازی نیست که بل یک واژه ریشه دار پارسی است در چم و مانای گرم شدن ....تابش نور .....نیاز به بازگویی است که واژه حرمت ....نیز از همین لغت ستانده شده است گرچه با حا جیمی نوشته شود .....برای نمونه وختی یا وقتی گفته میشود به حرمت وجودت .....در چمار اینست که :به گرمای وجودت یا به گرمی وجودت.....پس حرمت واژه دگرگون شده است و رپطی به عرب ندارد کوروش هو واژه پژوهان نوین کارتیم واژه پژوهان شیراز 2577 پادمنش


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.