اجازه ویرایش برای همه اعضا

گون

نویسه گردانی: GWN
(فارسی) بر وزن چون؛ به معنی حالت، وضعیت، شرایط حاکم بر فرد یا جسم. برابر با واژه State در زبان انگلیسی
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
گون . (اِ) رنگ و لون ، چه گلگون ، گلرنگ را گویند. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) : سموم خشمش اگر برفتد به کشور روم نسیم...
گون . [ گ َ وَ ] (اِ) ۞ بوته ای است خاردار. (بهارعجم ). و در مغز ساقه ٔ آن صمغی است سفیدرنگ که چون در آخر بهار بر جدار ساقه بریدگی و خراشی...
گون . [ گ ُ وِ ] (اِخ ) نام شهری است از شهرهای فارس . (برهان قاطع). این کلمه در فارسنامه ٔ ابن البلخی و معجم البلدان و حدودالعالم نیامده و ظ...
گون . [ گ َ وَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کنارک شهرستان چاه بهار. واقع در 68000 گزی شمال باختری چاه بهار و 17000 گزی شمال راه مالرو چ...
گونه گون . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) به معنی گوناگون که رنگارنگ باشد. (برهان قاطع). رنگهای مختلف و رنگارنگ . (ناظم الاطباء). لونالون . ملون ب...
گچ گون . [ گ َ ] (ص مرکب ) برنگ گچ . سفید.
دژم گون . [ دُ ژَ / دِ ژَ ] (ص مرکب ) تیره گون . سیاه فام : تا بود چون روی رومی روز تابان و سپیدتا بود چون روی زنگی شب دژم گون و نفام . فرخی...
زحل گون . [ زُ ح َ ] (ص مرکب ) مانند زحل ، زحل آسا. در این بیت خاقانی آمده : رشوت حلمش دهد جوشن مریخ راچون بکف شاه دید تیغ زحل گون فلک .خ...
شبه گون . [ ش َ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) به رنگ شبه . || سیاه و تیره . تار. تاریک : خدنگهای شهاب اندر آن شب شبه گون روان چون نور خرددر روان ...
آتش گون . [ ت َ ] (ص مرکب ) ارغوانی . ارجوانی . احمر. قانی : ساقیا یک جرعه ای زآن آب آتش گون که من در میان پختگان عشق او خامم هنوز.حافظ.
« قبلی صفحه ۱ از ۷ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.