اجازه ویرایش برای همه اعضا

راسا

نویسه گردانی: RʼSA
نام ایرانی به معنای هموار و صاف
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
رأساً. [ رَءْ سَن ْ ] (ع ق ) بی واسطه . (یادداشت مرحوم دهخدا). مستقلاً. جدا. علیحده . (یادداشت مرحوم دهخدا). مستقیماً. (از اقرب الموارد): فعلت ...
رأساء. [ رَءْ ] (ع ص ) مؤنث ارأس . که سر بزرگ داشته باشد. (از اقرب الموارد). || گوسفند سیاه سر. (دهار). میش سفید و سیاه . (سروری ) (آنندراج...
رأساً برأس . [ رَءْ سَن ْب ِ رَءْس ْ ] (ع ق مرکب ) سربسر. (شرفنامه ٔ منیری ).- رأساًبرأس کردن ؛ سربسر کردن : و مشاهیر قروم و صنادید شام و...
راثع. [ ث ِ ] (ع ص ) بسیار حریص و طامع. || آنکه به دهش اندک و حقیر باشد. || آنکه بدان را دوست گیرد. || آنکه در وی دنائت و فرومایگی ...
رعثاء. [ رَ ] (ع ص ، اِ) نوعی از انگور درازدانه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || گوسپندی که هر دو کرانه ٔ گوش وی کفانیده معلق...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
علی
۱۳۹۷/۰۷/۱۵
0
1

این اسم کُردی هست و به معنای ایستاده با حالت حمله هست معنی کاملش


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.