بلند
نویسه گردانی:
BLND
رانده شده، رجیم. کتاب «بنیاد تاویل» تالیف موید الدین شیرازی فصل اول، در ترجمه آیه 15:34 اخرج منها فانک رجیم: مر ابلیس را گفت برون شو ازاین سرای که تو بلندی.
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
بلند. [ ب َ ل َ / ب ِ ل َ ] (اِ) چوب بالائین درِ خانه . اسکفه . (برهان ) (آنندراج ). چوب چهارم که از سه چوب دیگر دروازه بالا باشد. (غیاث ). سر...
بلند. [ ب َ ل َ ] (ع اِ) اصل و ریشه ٔ حنا. (از تاج العروس ). بیحنخ . (منتهی الارب ).
بلند. [ ب ُ ل َ ] (ص ، ق ) مقابل پست . (از برهان ). مرتفع و عالی و سرافراز. (ناظم الاطباء). کشیده . افراشته . برافراشته . مرتفع، در مقابل کوتاه و ...
سولفور طبیعی روی، ZnS، به این کانی گالن کاذب نیز گویند. فرهنگ اصطلاحات علمی، بنیاد فرهنگ ایران
گل بلند. [ گ ُ ب ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز واقع در 12هزارگزی شمال خاوری دهدز، کنار راه مالرو گردبندان به سرمازو. هوای...
بخت بلند. [ ب َ ب ُ ل َ ] (ص مرکب ) که بخت بلند دارد. بلندبخت . مقبل .
بلند شدن . [ ب ُ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) افراخته شدن (شمشیر). (ناظم الاطباء). || افراخته شدن (بنا و جز آن ). (فرهنگ فارسی معین ). مرتفع شدن ....
ریش بلند. [ ب ُ ل َ ] (ص مرکب ) دارای ریشی بلند و دراز. (یادداشت مؤلف ).
علی بلند. [ ع َ ب َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات ، بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. واقع در 36 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. ناحیه ای است ...
قلم بلند. [ ق َ ل َ ب ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بهبهان ، واقع در15هزارگزی جنوب خاوری بهبهان و 10هزارگزی جنوب...