سوال . [ س َوْ وا ] (ع اِ) ج ِ سال . (ناظم الاطباء).
این واژه عربی است و پارسی آن واژه ی پهلوی آفْراس می باشد
سؤال . [ س ُ آ ] (ع مص ) درخواست . (ناظم الاطباء). خواستن . (غیاث ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). خواهندگی . (یادداشت بخط مؤلف ). || پرسش . پرسید...
سؤال . [ س ُءْ آ ] (ع اِ) ج ِ سائل . (ناظم الاطباء).
بی سؤال . [ س ُ آ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + سؤال ) بدون پرسش . (ناظم الاطباء). آنکه از کسی سؤال نکند. (آنندراج ).- بی سؤال و جواب ...
سؤال کردن . [ س ُ آ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پرسیدن . پرسش کردن . در تداول ، طلب رفع حاجت کردن و گدایی کردن . (ناظم الاطباء).
شیرین سؤال . [ س ُ آ ] (ص مرکب ) با پرسش دلپذیر و نرم . شیرین سخن . (ازآنندراج ). که سوءالی خوش و دلپسند کند : وه چه خونهادر دل شیرین سوءالان...
جواب و سؤال . [ ج َ ب ُ س ُ آ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) پاسخ و پرسش . سؤال و جواب .
گِدا، مُتِکَدی، یا دَریوزهگر به شخصی اطلاق میشود که از طریق درخواست کمک مادی از مردم ارتزاق میکند و با ایجاد حس ترحم از مردم پول میستاند و این کار...