سیر
نویسه گردانی:
SYR
یکا(واحد) وزن برابر با هفتادو پنج گرم که خود هزارم کیلوست. در برخی شهرستانها و روستاها هنوز از چارک به عنوان واحد اندازهگیری استفاده میشود: در استان ایلام، واحد چارک برابر دَه سیر یا 750 گرم است (افشار سیستانی، 1372 ش، ص 443)؛ در سیستان و بلوچستان، به عنوان واحد وزن، نیم چارک برابر با سه کیاس یعنی 150 گرم و معادل دو سیر تبریز و چارک برابر شش کیاس یعنی سیصد گرم و معادل چهار سیر تبریز و به عنوان واحد طول چارک برابر 14 است، یعنی 75ر13 سانتیمتر (همو، 1371 ش، ص 398)؛ در استان بوشهر، چارک برابر یک کیلو و هفت مثقال، یعنی 192ر1032 گرم است (همو، 1369 ش، ج 2، ص 663)؛ در خوزستان، چارک برابر 750 گرم (همو، 1373 ش، ج 2، ص 812) و در شیراز چارک برابر14 من شیراز، یعنی برابر 180 مثقال است (سامی، ص 624).
واژه های همانند
۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
سیر کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راه رفتن . رفتن . طی کردن : تا بدین هفت فلک سیر کند هفت اخترهمچنین هفت پدیدار بود هفت اورنگ . فرخی .روز...
سیر گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) بی نیاز شدن . مستغنی گشتن : دیده از دیدنش نگشتی سیرهمچنان کز فرات مستسقی . سعدی . || عاجز شدن : زین نمط ب...
دوله سیر. [ دُ ل ِ ](اِخ ) دهی است از دهستان تیلکوه بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج . واقع در 52هزارگزی شمال باختری دیوان دره . سکنه ٔ آن 110ت...
زمان سیر. [ زَ س َ ] (ص مرکب ) کنایه از سریعالسیر است . (آنندراج ).مسافر شتاب زده و تندرو. (ناظم الاطباء) : سبکسارند چرخ و انجم از عزم زمان سیر...
سیر آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از ملول شدن و به تنگ آمدن . (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ). ملول شدن . بستوه آمدن . (فرهنگ رشیدی ) : همان...
سیر دشتی . [ رِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طبیبان اسقوردیون را گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). اسم ثوم بری است و بیونانی سقوردیون گویند. (فهر...
نیمه سیر. [ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) نیم سیر. رجوع به نیم سیر شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
گران سیر. [ گ ِ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) آنکه سیر او بدیر بود. (آنندراج ). کندرو. دیررو. آهسته رو : نقرس گرفته پای گران سیرش اصلع شده دماغ سبکسارش...
سیر و گشت . [ س َ / س ِ رُ گ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) گردش . تفرج : همیشه بسیر و گشت ؛ تحیتی است که سیرکننده و تفرج کننده را گویند. (یادداشت...