اجازه ویرایش برای همه اعضا

غلام

نویسه گردانی: ḠLAM
به معنی فرزند، نوجوان، خدمتکار
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۹ ثانیه
فارسی غلام . [ غ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین که در 33 هزارگزی جنوب خاوری آوج و 30 هزارگزی راه عمومی واقع...
کیوان غلام . [ ک َی ْ / ک ِی ْ غ ُ ] (ص مرکب ) آنکه کیوان بنده و فرمانبردار اوست : قمرسیر کیوان غلام . (حبیب السیر چ 1 تهران ص 322 جزو 4 از ...
مقصود غلام . [ م َ غ ُ ] (اِخ ) از شاعران قرن دهم هجری و از تربیت شدگان ابن حسین میرزا بود. از اوست :مه است روی تو یا آفتاب از این دو کدام ...
غلام کسائی . [ غ ُ م ِ ک ِ ] (اِخ ) علی بن مبارک لحیانی . وی تلمیذ کسائی بود و بدین سبب او را غلام کسائی گفته اند. رجوع به علی بن مبارک و ...
کلاته غلام . [ ک َ ت ِ غ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بخش اسفراین شهرستان بجنورد. در دامنه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
لؤلؤ غلام . [ ل ُءْ ل ُ ءِ غ ُ ] (اِخ )کشنده ٔ بدرالکبیر به اشارت وزیر قاسم بن عبیداﷲ به روزگار مکتفی خلیفه . (مجمل التواریخ و القصص ص 370).
غلام عیاشی . [ غ ُ م ِ ع َی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن عمربن عبدالعزیز کشی . وی از ثقات علما و محدثان امامیه در قرن چهارم هجری قمری بود، و چون ت...
غلام دهلوی . [ غ ُ م ِ دِ ل َ ] (اِخ ) شیخ غلام بن همدانی دهلوی هندی ، متخلص به مصحفی شاعر. او راست دیوان شعری به زبان اردو. وی به سال ...
افشین غلام . [ اَ ن ِ غ ُ ] (اِخ ) همان افشین معروف که در نزهةالقلوب با وصف غلام معتصم آمده است . رجوع به این کتاب ج 3 ص 90 شود.
غلام نفطویه . [ غ ُ م ِ ن َ ی َ ] (اِخ ) رجوع به احمدبن یعقوب بن یوسف اصفهانی ، مکنی به ابوجعفر شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۸ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.