پس پس
نویسه گردانی:
PS PS
پس پس. (پُ پُ) (اِ صوت) پچ پچ، پُس پُسَک، نجوی، سخنی که آهسته با یکدیگر گویند. رجوع به پچ پچ شود.
پس پس، در عوض پج پچ، در لهجه های فارسی افغانستان امروزی زیادتر مروج میباشد.
پس پس کردن با: نجوی کردن با. آهسته با کسی سخن گفتن. راز کردن با.
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
پس زانو نشستن . [ پ َ س ِ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) زانوها را به سینه چسبانیده و نشیمن بر زمین نهاده هر دو زانو را در میان دو دست محاط کردن ....
پس انداز کردن . [ پ َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یخنی نهادن . ذخیره کردن . اندوختن . پس دست نگاه داشتن . پستائی کردن . پس افکندن . اذّخار.
پس پایگی رفتن . [ پ َ ی َ / ی ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) پس پا شدن . پس پسکی رفتن . (منتهی الارب ). نکص . نکوص . منکص .
پس و پیش کردن . [ پ َ س ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تغییر جا دادن بصورتی که آنچه پیش است بعقب برند و عقب را پیش آرند. || ... مردم را برکنار ک...
پس نشینی کردن . [ پ َ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بعقب کشیدن . عقب نشینی کردن چنانکه لشکری از برابر خصم .
پس پشت گذاشتن . [ پ َ س ِ پ ُ گ ُ ت َ] (مص مرکب ) بعقب گذاشتن : پس پشت گذاشتن دشمن را.
پس پشت افکندن . [ پ َ س ِ پ ُ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب )فراموش کردن . اِظهار. اظّهار. تظهیر. || ترک گفتن . مهمل گذاردن . اهمال کردن . از دست نهاد...
پس پشت افکنده . [ پ َ س ِ پ ُ اَ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) فراموش کرده شده . || ظِهْری ّ.
پس سن نیوس نیگر. [ پ ُ س ِ گ ِ ](اِخ ) ۞ نام سردار رومی که پس از قتل پِرتی ناکس ۞ امپراطور روم خود را امپراطور خواند و تفصیل آن بدین قرا...
پس گوش افکندن . [ پ َ س ِ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از فراموش کردن باشد. (برهان قاطع). فراموش کردن . (فرهنگ رشیدی ). گذراندن هنگام در کا...