هلیله
نویسه گردانی:
HLYLH
29. هلیله ho-li-lo . Terminalia chebula (kariroku, *ha-ri-lak ژاپنی، harītakī سنسکریت، arirāk تخاری، a-ru-ra تبتی، halala نواری؛ هلیله فارسی، هلیلج و اهلیلج عربی) در ایران یافت شد. خود درخت بومی هند است و روشن است که میوه اش از هند به ایران رفته است. در تأیید گفته بالا همین بس که در فارسی امروز آن را halīla (halile ارمنی باستان)، هلیله کابلی مینامند که اشارتی است به خاستگاه آن.
"رسالهای در شراب"، Tsiu p‛u ، نوشتــــه تو کین Tou Kin از دوره سونگ، چنین آورده: "در سرزمین پو-سه بائی دارنـــــد که از سه گونه هلیـــــله (san-lo tsiań )سـازند؛ چون شراب است و an-mo-lo ( āmalaka ، Phyllanthus emblica یــــــــــــا P‛i-li-lo (Terminalia belerica, vibhītaka) گویند." با اینکه نمی دانیم این گفته را از کجا آورده اگر مراد از پو- سه ایران باشد، روشن میشود در آنجا سه نوع هلیله شناخته بوده است.
از طرف دیگر، توضیحی یکسره متفاوت برای san-lo tsiań هســـــت . ما چی (Ma Či) ، که در سده دهم مینوشت، میگوید نام شرابی است از گلی شیرینکه در سرزمینهای باختر میروید و مردمان هو آن را میچینند. نام گل t‛o-te ، *da-tik است. در این صورت، نام san-lo شاید آوانگاشتی باشدهمبرابر با *sam-lak ، sam-rak کهن. از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو-ایرانیکا اثر جــــــاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار.
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
هلیله . [ هََ لی ل َ / ل ِ ] (اِ) اهلیلج . هلیلج . از درختان نواحی حاره است که میوه اش مصرف طبی دارد و آن چند نوع است : هلیله ٔ بزرگ که ک...
هلیله . [ هََ لی ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان بوشهر که 584 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول عمده اش غله و صیفی و کار مر...
هلیلة. [ هَُل َ ل َ ] (ع اِ مصغر) مصغر هل ّ است . (منتهی الارب ).
هلیلة. [ هََ ل َ ] (ع اِ) زمین باران رسیده که گردش همچنان خشک باشد. (منتهی الارب ).
حلیلة. [ ح َ ل َ ] (ع اِ) زوجه . (از منتهی الارب ). منکوحة. زن منکوحة. (آنندراج ) (غیاث ). همسر. جفت . زن . (دهار). ج ، حلایل . (مهذب الاسماء). ||...