صنعت
نویسه گردانی:
ṢNʽT
صنعت (عربی) = فرساخت/ساخت آوری/کِروگه/داتیس/ت (پارسی نو +پهلوی ) صنعت همان تولید از راه ساختن و فند است. از آنجا که تولید = فر+آورد است، صنعت نیز فر+ساخت /ساخت آوری خواهد بود. صنعتی = فرساختی /کروگه ای داتیسی (پارسی نو +پارسی پهلوی ) مصنوعی = ساختگی، فرساخته
/نای کینی / نا گیتئی (پارسی نو+پارسی پهلوی) صنایع = فرساختها پاراداتیس /پاراکروگه (پارسی نو+پارسی باستان ) تصنعی = ساختگی / اپیکروگ اَپیداتیس /پارسی نو +پارسی پهلوی) ارباب صنایع =ساختآوران یتالیت پاراکروگه (پارسی نو +پارسی باستان+پارسی پهلوی)
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
صنعت . [ ص َ ع َ ] (ع اِ) پیشه و هنر. (غیاث اللغات ) : روزگاری پیشمان آمد بدین صنعت [ شاعری ] همی هم خزینه هم قبیله هم ولایت هم لوی . م...
خوب صنعت . [ ص َ ع َ ] (ص مرکب ) ماهر. بصیر در صنعت . استاد در کار : و مردمان این ناحیت مردمانی خوب صنعت اند و کارهای بدیع کنند. (حدود العالم )...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
صنعت کار. [ ص َ ع َ ] (ص مرکب ) هنرمند. افزارمند. صنعتگر.
صنعت یدی . [ ص َ ع َ ت ِ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کار دستی . هنر دستی . مقابل صنعت ماشینی . رجوع به صنعت شود.
صنعت سخن . [ ص َ ع َ ت ِ س ُ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شعر است و آن کلامی باشد موزون . (برهان ). رجوع به شعر شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
صنعت تسمیط. [ ص َ ع َ ت ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به مسمط شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
تشکیلات سازمانی دربار پهلوی دوم
اشاره در داخل وزارت دربار سازمانهایی وجود داشت که حتی در برخی از امور از خود وزارت دربار و شخص وزیر قدرتمندتر عمل می...