اجازه ویرایش برای همه اعضا

آج

نویسه گردانی: ʼAJ
آجَ (اوستایی) زدن، سزا ـ کیفردادن، تنبیه ـ مجازات کردن.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۱ ثانیه
آج . (اِ) آز. خواهش . تمنا. طمع.
آج دوجمش . [ م ِ ] (اِخ ) شعبه ای از رود قزل اوزن .
آج آقایان . (اِخ ) (نهر...) رجوع به سومبار شود.
اج . [ ََ-ج ْ / َِ-ج ْ ] (پسوند/حرف ) مزید مؤخری است در امکنه . صورتی از اگ ، اک ، اه : آبج . اشترج . ایذج . خلج . خیارج . دعنج . رخج . روبنج . سهر...
اج . [ ََ-ج ْ ] (حرف ) در تعریب بدل «ََ-ه » (با هاء غیرملفوظ) آید: بنفسج ، بنفشه . نشاستج ، نشاسته . روزنامج ، روزنامه و غیرها.
اج . [ اَ ] (اِ) نوعی از افرا. رجوع به شیردار شود.
اج . [ اِ ] (اِ) درختی است که مصرف صنعتی دارد و در جنگلهای ایران هست .
اج . [ اُ ] (اِ) رهن و گرو که در ترکی به اماله تلفظ شود. (شعوری ). در جای دیگر این صورت بدست نیامد.
اج . [ اَج ج ] (ع مص ) دویدن شترمرغ چنانکه آوازی از بال وی آید. || گذشتن بشتاب . دویدن . (تاج المصادر). || افروختن . || بگناه دلالت ...
اج . [ اَ / اُ ] ۞ (اِ) مطلق کدو را گویند خواه کدوی قلیه و خواه کدوی قلیان و خواه کدوی عسل یا سرکه باشد. ۞ (برهان قاطع). || کدوی تن...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.