آرا
نویسه گردانی:
ʼARʼ
(اوستایی) 1ـ چسبیدن، پیوست ـ ملحق بودن 2ـ محکم ـ ثابت ـ پابرجا ـ استوار بودن
واژه های همانند
۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
آرا. (نف مرخم ) مخفف آراینده ، چنانکه در: انجمن آرا، بت آرا، بزم آرا، بهارآرا، پیکرآرا، جهان آرا، چمن آرا، خاطرآرا، خانه آرا، خودآرا، دست آرا، دل آ...
آرا. (اِخ ) ۞ (کلمه ٔ لاتینی ) یکی از صور فلکی . المحراب . الببغاء. المجمرة. آتشدان . (ابوریحان ).
در گویش یزدی به معنای خوب می باشد.
دل آرا. [ دِ ] (نف مرکب ) دلارا.دل آرای . دل آراینده . آراینده ٔ دل . شادکننده ٔ دل . آنچه یا آنکه باعث شادی و نشاط و سرور شود : نشستند بر زین پ...
صف آرا. [ ص َ ] (نف مرکب ) آراینده ٔ صف . مرتب سازنده ٔ صف . آنکه صف لشکر یا سرباز یا صفوف دیگر را مرتب می کند. و رجوع به صف آرائی و صف آرائی ...
کی = آفریننده - امیر
آرا = زیبائی و آرایش
آراینده امیر
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
گل آرا نامی ایرانی است که برای دختران زیباروی و متشخص به کار برده می شود , گل آرا به شخصی می گویند که نگهداری و آرایش کردن گلها را بر عهده دارد این نا...
سپهبد حاجی علی رزمآرا (۱۲۸۰ - ۱۶ اسفند ۱۳۲۹) نخستوزیر ایران در سال ۱۳۲۹.
محتویات [نمایش]
آغاز زندگی و جوانی [ویرایش]
حاجی علی رزمآرا در ۱۲...