آه
نویسه گردانی:
ʼAH
(اوستایی) 1ـ بودن، وجود داشتن، هستن 2ـ نشستن 3ـ در گوشه¬ی خلوتی رازو نیاز کردن 4ـ درخواست کردن از خدا از ته دل، با سوزوگداز 5ـ آرمیدن، استراحت کردن 6ـ پیوستن،متصل ـ ملحق شدن 7ـ یکنواخت و پیوسته نشستن 7ـ پذیرفتن
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
عاه عاه . (ع اِ صوت مرکب ) کلمه ای است که بدان شتران را زجر کنند تا باز ایستند، عیه عیه کذلک . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
اه کردن . [ اَه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مخفف آه کردن . حسرت و افسوس گفتن . || نفرت و ناخوشایندی نمودن با گفتن لفظ اه : زخم سنان او را اه ...
اح اح کردن . [ اُ اُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تنحنح .