اجازه ویرایش برای همه اعضا

آفت

نویسه گردانی: ʼAFT
برای دیگر کاربردها، آفت (ابهام‌زدایی) را ببینید.
آفت
پرونده:2011-12-23 13.57.18.jpg
اطلاعات هنرمند
نام اصلی ملوک آنغوز
نام مستعار آفت
زادروز ۱۳۱۳
تهران
اهل کشور ایرانی
درگذشت دی ۱۳۸۵ سن:۷۳
تهران
سبک‌ها موسیقی مردمی یا کوچه بازاری
کار(ها) خواننده
مدت کار تا اواخر دهه ۱۳۴۰
ملوک آنغوز با نام هنری آفَت (۱۳۱۳ تهران - دی ۱۳۸۵ تهران) خواننده‌ موسیقی مردمی ایرانی بود.

آفت در طول سال‌های دهه چهل خورشیدی، همراه با مهوش و شهپر، یکی از سه خواننده عامه‌پسند و پرطرفدار ایران بود. بانو آفت را رقیب مهوش خواننده مردمی کافه‌های تهران می‌دانستند، اما لقب بلبل شرق در تئاترها و کافه کاباره‌ها فقط متعلق به آفت بود. کار خوانندگی را در کافه‌های ساز و ضربی لاله زار شروع کرد.

محتویات [نمایش]
زندگینامه [ویرایش]

آفت خواننده قدیمی که در سال‌های دور به خواننده لاله زاری یا مردمی شهرت داشت در سال ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد.و در کودکی پدرش را از دست داد و زندگی سختی را میگذارند و با توه به سن کمی که داشت مجبور شد در یک کارخانه کار کند تا بتواند امورات خود و مادرش را بگذراند.آفت از کودکی عاشق بازیگری و خوانندگی بود وهمیشه صحفه خوانندگان آن دوران را گوش می‌کرد و برای دوستانش آنها رو اجرا می‌کرد.در نوجوانی مادرش را از دست داد وسرپرستی اش را دایی اش (که بعدها آفت ترانه بابا کرم را برای وی خواند) به عهده گرفت وبه آفت کمک کرد تا بتواند به رویاهایش جامه واقعیت بپوشاند وابتدا آفت در تئاتر پارس به همراه ستاره‌های تئاتر آن زمان لرتا، شهلا و ... تئاترهایی اجرا کرد که در آن ترانه‌های در میان پرده‌ها می‌خواند، صدایش بسیار مورد توجه عموم قرار گرفت و اسمش بر سر زبانها افتاد وبه کاباره شبهای تهران دعوت شد که در ان زمان مهوش ستاره نو پا در آنجا می‌خواند، آفت در بسیار از فیلم‌ها بازی یا آواز خوانده که می‌توان از آنجمله آتشپاره تهران، آقای هفت‌رنگ و.......نام برد.آفت همچنین در تبلیغ‌های تلویزیونی هم به‌عنوان یک چهره معروف حضوری فعال داشت که از آنجمله می‌توان به تبلیغ آدامس خروس نشان اشاره کرد.



آفت در اواخر دهه ۱۳۴۰ که برای سفر به آلمان و دیدار پسرش به سوریه رفته بود در آنجا وقتی به اصرار دوستان به زیارت رفته بودند در آنجا توبه کرد ودیگر هیچ وقت نخواند و از عالم هنر کناره گرفت و به جمع درویشان پیوست و تا هنگام مرگ یکی از درویشان بلند پایه بوده و کتابی در دست چاپ دارد به نام «از فقر تا فقر» که هنوز مجوز انتشار نگرفته است. آفت بعد از انقلاب درویش شد و در امور خیریه و کمک به مستمندان فعالیت داشت.[نیازمند منبع] قاسم جبلی یکی از نزدیک‌ترین دوست‌های آفت می‌باشد که این دوستی تا هنگام مرگ آفت هم دوام داشته وترانه‌های دو صدایی زیادی در گذشته با هم خوانند اند که در دسترس نیستند. در روزهای آخر عمر مهوش در کنار وی بوده و مهوش وصیتش را به وی کرده (که گویا در مورد تقسیم اموالش بین فقرا و یتیمان بوده‌است).[نیازمند منبع]

از آفت دو پسر به نام‌های حسین و حسن و ۷ نوه و یک نتیجه به جا مانده که در آلمان زندگی می‌کنند. آفت در سن ۷۳ سالگی در هنگام خواب در تهران در گذشت.

آهنگ‌ها [ویرایش]

از آهنگ‌های معروف آفت که قدیمی‌ها هنوز آنها را زمزمه می‌کنند «دم گاراژ بودم»، «مامان»، «کوه نور»، «عشق پوشالی» و «غریبه» را باید نام برد.

پیوند به بیرون [ویرایش]

شنیدن آوازهای آفت
دربارهٔ خوانندگان همدوره آفت


منبع [ویرایش]

شهپر خواننده مردمی ایرانی درگذشت
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
خانه ٔ آفت ریز. [ ن َ /ن ِ ی ِ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و عالم . (از برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ...
عفت . [ ع َ ] (ع مص ) برتافتن . (از منتهی الارب ). || شکستن بی متفرق و جدا ساختن .(از منتهی الارب ). پیچاندن . و شکاندن چیزی را. شکاندن بدون ا...
عفت . [ ع ِف ْ ف َ ] (ع اِمص ) عفة. نهفتگی و پاکدامنی . (مهذب الاسماء). پرهیزگاری و پارسائی . و احتراز از محرمات خصوصاً از شهوات حرام . (از غیاث...
افت . [ اَ ] (ع اِ) ماده شتری که صبر و ثباتش بیشتر باشد. (ناظم الاطباء). ماده شتری که صبر و ثباتش بدان غایت باشد که در دیگران نباشد. (منته...
افت . [ اِ ] (ع اِ) بهتان و افتراء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شتر نجیب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
افت . [ اُ ] (اِمص ) افتادن به میان داری یعنی در کشتی دو کس را از هم جدا کردن . (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). || افتادن . (ناظم الاطباء). ا...
عفط. [ ع َ ] (ع مص ) تیز دادن بز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ضرط. (المصادر زوزنی ). || بینی افشاندن میش چون بینی افشاندن خر. (از ...
عفط. [ ع َ ] (ع اِ)نخامه ٔ بینی میش . (منتهی الارب ). آب بینی میش . (ناظم الاطباء). عفطة. (اقرب الموارد). رجوع به عفطة شود.
عفط. [ ع َ ف ِ ] (ع ص ) رجل عفط؛ مرد تیزدهنده . (منتهی الارب ). ضروط. (اقرب الموارد).
افط. [ اَ ف َطط ] (ع ص ) پهن بینی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). پست استخوان بینی و پهن بینی . (اقرب الموارد).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.