لذت
نویسه گردانی:
LḎT
احالتی خوشایند و گذرا یا درازمدت که با برآورده شدن یک نیاز یا انجام دادن کاری سودمند به دست می آید و آرامش و شادی را به دنبال دارد و تنش روانی را یا از میان می برد یا کاهش می دهد. (https://www.cnrtl.fr/definition/plaisir) همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: خوشی، کام، رامش، خوا xevā (دری) نامریا nāmryā (سغدی) چاناس cānās (سنسکریت: canas) رپک rapak (اوستایی: rapaka) نندا nandā (سنسکریت: nanda) **** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
لذت . [ ل َذْ ذَ ] (ع اِ) طلی . (منتهی الارب ). خوشی . مقابل الم . ۞ ادراک ملائم من حیث هو ملائم . (بحر الجواهر). ادراک لذت ؛ ادراک ملائم اس...
لذت، طیف گستردهای از حالات ذهنی است که انسانها و دیگر حیوانات بعنوان چیزی مثبت، خوشیآور، یا باارزش تجربه میکنند. لذت شامل حالات ذهنی مشخصتری همچو...
لذت واژه ای عربی و بخش پارسی است و پارسی جایگزین، این است: رامادا râmâdâ (اوستایی) **** فانکو آدینات 09163657861
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: بهوگا behugâ (سنسکریت: bhuga) **** فانکو آدینات 09163657861
لذت گستر. [ ل َذْ ذَ گ ُ ت َ ] (نف مرکب ) لذت بخش : مغز خود از مرتبه ٔ خوش برتر است برتر است از خوش که لذت گستر است .مولوی .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
لذت بردن . [ ل َذْ ذَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) درک خوشی کردن . مزه یافتن . رجوع به کلمه ٔ لذت و شواهد آن شود.
لذت دادن . [ ل َذْ ذَ دَ ] (مص مرکب ) لذت بخشیدن .
لذت داشتن . [ ل َذْ ذَ ت َ ] (مص مرکب ) دارای مزه ٔ خوش بودن . خوش بودن : روی خوش و آواز خوش دارند هر یک لذتی بنگر که لذت چون بود محبوب ...