تربیت
نویسه گردانی:
TRBYT
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: دایان (اوستایی: دایَنگْهْ) وینایا (سنسکریت: وینَیَ)
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
تربیت . [ ت َ ] (ع مص ) پروردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد): چون بقدرت بیچون ترتیب تربیَت و تربیت و تزتیت ...
تربیت . [ ت َ ی َ ] (از ع ، مص ) تربیة. پرورانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پروردن . (دهار) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (ا...
تربیت . [ ت َ ی َ ] (اِخ ) میرزا محمد علیخان تبریزی (1256 - 1318 هَ . ش .). مردی فاضل و متتبع بود و کتابخانه ٔ مفصل معتبری از کتب خطی و چاپی ف...
تربیت شدن . [ ت َ ی َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پرورده شدن .(ناظم الاطباء). بار آمدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || با علم و ادب شدن . (ناظم الا...
تربیت کاری . [ ت َ ی َ ] (حامص مرکب ) تفقد و بزرگداشت : نصرت این را به تربیت کاری فلک آن را به تقویت داری .نظامی .
تربیت پذیر. [ ت َ ی َ پ َ ] (نف مرکب ) قابل تعلیم . (ناظم الاطباء). مستعد تربیت و تعلیم . قابل پرورش .
عالم تربیت . [ ل َ م ِ ت َ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زمان تربیت و تأدیب . (ناظم الاطباء).
تربیت روحی . [ ت َ ی َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تربیت روانی . رجوع به همین کلمه شود.
تربیت دادن . [ ت َ ی َ دَ ] (مص مرکب ) پرورش دادن . آموختن . پروردن : تا طفل رضیع را که رشک گل ربیع بود چون صبا تربیت میداد. (سندبادنامه ص...