تقاضا
نویسه گردانی:
TQAḌA
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: وانْس vãns، اوسِن، اوسْیات usyãt (اوستایی)، کَئیت (اوستایی: کَئیتَ)
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
تقاضا. [ ت َ ] (ع مص ) در فارسی بجای تقاضی استعمال شده است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). درخواست و طلب و خواهش و مطالبه . (ناظم الاطباء). خ...
تقاضا شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) احتیاج غایط شدن ، این اصطلاح اطباست . (آنندراج ) : داد جلابی نمیدانم چه بود اجزای اوآسمان را شد تقاضایی...
تقاضا کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خواستن و خواهش نمودن . (ناظم الاطباء). مطالبه : حاجت شود روا چو تقاضا کند کرم رحمت روان شودچو اجابت شود...
تقاضا آمدن . [ ت َ م َ دَ ] (مص مرکب ) تقاضا برآمدن . میل کردن . خواهان شدن : چو کار از پای بوسی برتر آمدتقاضای دهان بوسی برآمد. نظامی .تقاضای ...
تقاضا داشتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) میل داشتن . خواهان بودن . طلب کردن : مقصد ناله ٔ دل از من مدهوش مپرس شوق مست است ندانم چه تقاضا دارد...
تقاذع . [ ت َ ذُ ] (ع مص ) یکدیگر را فحش گفتن و دشنام دادن و تهمت زدن . (ناظم الاطباء). رجوع به اقذاع شود.