عمر
نویسه گردانی:
ʽMR
(= زندگی) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: آیو ãyu (سنسکریت)، یائوش، جیتی (اوستایی)
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
عمر رازی . [ ع ُ م َ رِ ] (اِخ ) والد امام فخرالدین رازی . ملقب به ضیاءالدین . رجوع به ضیاءالدین (عمر...) شود.
عمر رازی . [ ع ُ م َ رِ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابی بکر رازی شافعی . فقیه بود و تا سال 707 هَ .ق . در قید حیات بوده است . او راست : جامعالفتاوی فی...
عمر ربعی . [ ع ُ م َ رِ رَ ] (اِخ ) ابن اسماعیل . رجوع به عمر فارقی (ابن اسماعیل بن ...) شود.
عمر زهری . [ ع ُ م َ رِ زُ ] (اِخ ) ابن ابراهیم . رجوع به عمر شافعی شود.
عمر زهری . [ ع ُم َ رِ زُ ] (اِخ ) ابن سعد. رجوع به عمر مدنی شود.
عمر زیدی . [ ع ُ م َ رِ زَ ] (اِخ ) ابن ابراهیم . رجوع به عمر کوفی شود.
عمر ساوی . [ ع ُ م َ رِ ] (اِخ ) ابن سهلان ساوی . ملقب به سراج الدین . فیلسوف ایرانی در قرن ششم هجری . ولی در الاعلام زرکلی سال درگذشت او...
عمر سلمی . [ ع ُ م َ رِ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمد سلمی . وی شاعر و از قضات اندلس و عهده دار قضای شهرفاس بود، سپس قاضی تلمسان و بعد ا...
عمر سلمی . [ ع ُ م َ رِ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن عبدالواحد. رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر رومی . [ ع ُ م َ رِ ] (اِخ ) ابن احمد. رجوع به عمر عینتابی شود.