ده پر. [ دَه ْ پ َ ] (ص مرکب ) دهبرج . ده پره . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ده پره شود.
ته پر. [ ت َه ْ پ ُ ] (ص مرکب ) تفنگ و توپی که ته آن را باز کرده باروت و گلوله در وی گذارند. (ناظم الاطباء). مقابل سرپر. تفنگ که در آن ف...
آق پر. [ پ َ ] (ص مرکب ) (از ترکی ِ آق ، سفید + فارسی ِ پر، رگ ِ خُرد) نام قسمی چای که دارای رنگ روشن و طعمی تلخ تر و بوی خوش است .
سی پر. [ پ ُ ] (ص مرکب ) ماه که سی روز تمام است . (یادداشت بخط مؤلف ).
شب پر. [ ش َ پ َ ] (نف مرکب )شب پرنده . پرنده در شب . || (اِ مرکب ) به معنی شب پره و شب پرک یعنی مرغ عیسی و خفاش است . (از مجموعه ٔ مترادف...
شش پر. [ ش َ /ش ِ پ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نوعی از گرز آهنین که دارای شش پهلو می باشد. (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). چوب دس...
گل پر. [ گ ُ ل ِ پ َ ] (اِ مرکب ) ۞ درختچه ای است زینتی و زیبا که در تهران و شیراز و شهرهای دیگر در باغستانها یافت میشود. گل پر یا درخت پر ر...
چَپِ پُر:
قدرتمندی, با نفوذی, توانگری یا ثروتمندی.
مثال:
فلانی چپش پره.
می تواند به معنی 'قابلیت داشتن برای انجام امور سخت' یا 'توانایی...