عالی
نویسه گردانی:
ʽALY
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ آگراب ãgrâb (مانوی: ágrâv)، 2- بورژاک buržâk (پهلوی)، 3- هاواپ hâvâp (اوستایی: havapangh) **** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۹ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زکریا نیشابوری ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی نیشابوری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زکی بوسنوی رومی حنفی . رجوع به علی بوسنوی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زیاد اسکندری ، مشهور به محتسب و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی محتسب شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زیاد تمیمی ، مکنی به ابوالحسن . یکی از نقله ٔ کتب فارسی به عربی است . رجوع به ابوالحسن (علی بن زیاد...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زیاد تونسی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی تونسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زیدبن ابی ملیکة زهیربن عبداﷲبن جدعان ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جدعان . وی فقیه و نابینا بود و روایت حدیث ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زیدبن حسن شظبی صریمی صنعانی . رجوع به علی صنعانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زیدبن محمدبن حسین بن سلیمان بن أیوب انصاری أوسی خزیمی بیهقی شافعی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی بیهقی و ظ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زیل ، مکنی به ابوالحسن ، علی بن سهل طبری . کاتب مازیاربن قارن است . وی چون به دست خلیفه مسلمانی گرفت ، مقرب شد...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زین . در عجایب البلدان خاطره ای از وی درباره ٔ کوه دماوند ذکرشده است . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 674 شود.