اجازه ویرایش برای همه اعضا

سلاح

نویسه گردانی: SLAḤ
(= جنگ افزار) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
کانْس (اوستایی: کانْستَرَ)
ساسْت (سنسکریت: ساسترَ)
آیود ãyud (سنسکریت: آیودهَ)
کایار (سنسکریت: کالَراتْری)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
صلاءة. [ ص َ ءَ ] (ع اِ)بمعنی صلایة است . (منتهی الارب ). رجوع به صلایة شود.
صلاءة. [ ص ُ ءَ ] (اِخ ) ابن عمروبن مالک از بنی اود از مذحج . وی شاعری یمانی و جاهلی و سید قوم خود و در جنگها سپهسالار آنان بوده . او یکی از...
صلعة. [ ص َ ل َ ع َ ] (ع اِ) جای صلع از سر، و به ضم صاد نیز آمده است . (منتهی الارب ).
دارای صلاحیت
صلاح لو. [ ص َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه برزند بخش گرمی شهرستان اردبیل در 25هزارگزی شمال باختری گرمی و 15هزارگزی شوسه ٔ اردبیل به ...
صلاة ضحی . [ ص َ ت ِ ض ُ حا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نماز چاشت . بدانکه متعارف میان مردم در اول نهار از نوافل دو نماز است : یکی در اول روز ب...
صلاح دید. [ ص َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) تجویز. مصلحت دیدن . صلاح جستن . صوابدید. رجوع به صلاح و صلاح دانستن و صلاح اندیشیدن شود.
صلاة کش . [ ص َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) شخصی که مردمان را با گفتن لفظ الصلاة برای نمازعید یا نماز مرده آگاه میسازد. آنکه بر فراز مناره یا مأ...
صلاة کشی . [ ص َ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل صلاةکش . رجوع به صلاةکش شود.
صلاة لیل . [ ص َت ِ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به صلاة شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۹ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.