اجازه ویرایش برای همه اعضا

طبیب

نویسه گردانی: ṬBYB
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
هوبیژ (اوستایی: هوبیش)
بُژیک (پهلوی: بُجیهْک)
پزشک (پهلوی: بجشک، بزشک)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
سدید طبیب . [ س َ دی دِ طَ ] (اِخ ) (مولانا...). قزوینی است ولیکن مدتی است در ادرنه بطبابت سرای خاصه ٔ سلطانی عثمانی مشغول است . و مولانا ب...
حسین طبیب . [ ح ُ س َ ن ِ طَ ] (اِخ ) از اطباء زمان میرزا ابوالقاسم بابر و سلطان ابوسعید بود. و برادرزاده اش مسیح الدین حبیب اﷲ نیز پزشک بود. (...
اعین طبیب . [ اَ ی َ ن ِ طَ ] (اِخ ) ظاهراً همان اعین بن اعین بن اعین است . رجوع به این کلمه در همین لغت نامه وعقدالفرید ج 2 ص 307 و عیون...
جلال طبیب . [ ج َ ل ِ طَ ] (اِخ ) رجوع به جلال شیروانی شود.
طبیب القلب . [ طَ بُل ْ ق َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب )(اصطلاح تصوف ) شخصی را گویند که عارف بود بعلم توحید، و قادر باشد به ارشاد و تکمیل مریدان ....
غیاث طبیب . [ ث ِ طَ ] (اِخ ) رجوع به غیاث الطبیب شود.
نسخه ٔ طبیب . [ ن ُ خ َ / خ ِ ی ِ طَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیشاران . پاره ای از کاغذ که طبیب به روی آن دوا و دستورالعمل بیمار را می نویسد...
برزویه طبیب. رجوع شود به برزویه. برای اطلاعات بیشتر، مقالهٌ برزویه پزشک در دانشنامهٌ ویکی پدیای فارسی قابل تأمل می باشد.
عمانی طبیب . [ ع ُ ی ِ طَ ] (اِخ ) وی از اطبا بود. و صاحب کتاب تتمه ٔ صوان الحکمة، بنقل از ابوالخیر (یعنی حسن بن سواربن بابابن بهرام ، مشهور...
طبیب النفیس . [ طَ بُن ْ ن َ ] (اِخ ) رجوع به نفیس ابن عوض شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
مهرداد وحدتی دانشمند
۱۴۰۱/۰۸/۲۶
0
0

دوست گرامی نادیده و ناشناخته. ایران دوستی و ایران خواهی و سره نویسی را عیبی نیست. فقط غافل نشویم آنها که عرب و عجم و ترک و فارس را بهر تفرقه عَلَم کرده تشویق اختلاف و دوئیت و تفرقه می کنند خود حدود بیش از پنج هزار واژه اصیل آنگلوساکسون در زبان خویش ندارند و بقیه وام از دیگر زبان های اروپائی و الخ. است. جاش باشه لاف می زنند غنای زبان انگلیسی که پر واژه ترین زبان جهان است و بیش از یک میلیون واژه دارد از همین وام واژه های زبان های دیگر است. باید همه ملت های منطقه با هم و مکمل زبان و آداب و ادب و فرهنگ های یکدیگر باشیم. یدالله مع الجماعة. واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقو. بر حافظ خرده گرفته اند مصرع "اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها" را از غافل نادان زن باره شرابخواره ای چون یزید بن معاویه ملعون گرفته و سرلوحه دیوان قدسی خود کرده. پاسخ این بوده: گوهری در دهن سگی بینی. گیری و شوئی و بر سر زنی. مهرداد وحدتی دانشمند


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.