اجازه ویرایش برای همه اعضا

طبیب

نویسه گردانی: ṬBYB
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
هوبیژ (اوستایی: هوبیش)
بُژیک (پهلوی: بُجیهْک)
پزشک (پهلوی: بجشک، بزشک)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
دیبان طبیب . [ ن ِ طَ ] (اِخ ) ۞ پزشک مخصوص معزالدوله . هنگامی که معزالدوله در شاهپورخواست دچار بیماری فلج گردید دیبان وی را معالجع کرد. ...
حبیب اﷲ طبیب . [ ح َ بُل ْ لاهَِ طَ ] (اِخ ) (مسیح الدین ...) برادرزاده ٔ مولانا عزالدین حسین طبیب بود که در زمان میرزا سلطان ابوسعید از اطباء ز...
طبیب روحانی . [ طَ ب ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) شیخ ِ عارف بدین گونه طب را گویند که بر تربیت و تکمیل روح توانا باشد. (از تعریفات جرجانی ).
طبیب الدولتین . [ طَ بُدْ دَ ل َت َ ] (اِخ ) رجوع به داودبن ناصر اغبری موصلی شود.
شرف الدین طبیب . [ ش َ رَ فُدْ دی ن ِ طَ ] (اِخ ) به نیابت ابن قیس نصرانی ، تدریس طب مدرسه ٔ مستنصریه داشت . (از یادداشت مؤلف ).
شاه طبیب هروی . [ طَ ب ِ هَِ رَ ] (اِخ ) رجوع به نامی شود.
سدید طبیب گیلانی . [ س َ طَ بی ب ِ ] (اِخ ) (مولانا...) پسر مولانا نعمت طبیب گیلانی است و پدرش یهود بود و بواسطه ٔ اختلاط بمرضای مسلمانان ، مس...
تبیب . [ ت َ ] (ع اِ) زیان و هلاکی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هلاک کردن . (قطر المحیط) (آنندراج ).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
مهرداد وحدتی دانشمند
۱۴۰۱/۰۸/۲۶
0
0

دوست گرامی نادیده و ناشناخته. ایران دوستی و ایران خواهی و سره نویسی را عیبی نیست. فقط غافل نشویم آنها که عرب و عجم و ترک و فارس را بهر تفرقه عَلَم کرده تشویق اختلاف و دوئیت و تفرقه می کنند خود حدود بیش از پنج هزار واژه اصیل آنگلوساکسون در زبان خویش ندارند و بقیه وام از دیگر زبان های اروپائی و الخ. است. جاش باشه لاف می زنند غنای زبان انگلیسی که پر واژه ترین زبان جهان است و بیش از یک میلیون واژه دارد از همین وام واژه های زبان های دیگر است. باید همه ملت های منطقه با هم و مکمل زبان و آداب و ادب و فرهنگ های یکدیگر باشیم. یدالله مع الجماعة. واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقو. بر حافظ خرده گرفته اند مصرع "اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها" را از غافل نادان زن باره شرابخواره ای چون یزید بن معاویه ملعون گرفته و سرلوحه دیوان قدسی خود کرده. پاسخ این بوده: گوهری در دهن سگی بینی. گیری و شوئی و بر سر زنی. مهرداد وحدتی دانشمند


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.