اجازه ویرایش برای همه اعضا

طبیب

نویسه گردانی: ṬBYB
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
هوبیژ (اوستایی: هوبیش)
بُژیک (پهلوی: بُجیهْک)
پزشک (پهلوی: بجشک، بزشک)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
طبیب . [ طَ ] (ع ص ) زیرک . || دانا. || نیک ماهر در کار خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) پزشک ۞ . (فرهنگستان ) (منتهی الارب ). پجشک ...
طبیب . [ طَ ] (اِخ ) (... اصفهانی ) رضاقلی هدایت آرد: نامش میرزا عبدالباقی . از اجله ٔ سادات موسوی ، و در طبابتش دم عیسوی ، فرزند میرزا محمد رحی...
طبیب . [ طَ ] (اِخ ) (... شیرازی ) رضاقلی هدایت آرد: نام شریفش آقا عبداﷲ، و از کمالات عقلیه و نقلیه آگاه . والدش حاج علی عسکر،و بمحامد صفات ...
طبیب . [ طَ ] (اِخ ) غلام مصطفی یکی از متأخران شعرای فارس و از اهالی هندوستان است ، وی در جوانی درگذشته است . از اوست :گر به اغیار وفا خوا...
نیم طبیب . [ طَ ] (ص مرکب ) کسی که دعوی طبابت کند لیکن مهارت نداشته باشد.- امثال :نیم طبیب بلای جان است و نیم ملا خطر ایمان . (یادداشت ...
ناصر طبیب . [ ص ِ ](اِخ ) تیره ای از ایل طیبی از شعبه ٔ لیراوی ، از ایلات کوه گیلویه ٔ فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 89).
صاعد طبیب . [ ع ِ دِ طَ ] (اِخ ) رجوع به صاعدبن بشربن عبدوس شود.
ابن طبیب . [ اِ ن ُ طَ ] (اِخ ) رجوع به ابن دخوار شود.
حافظ طبیب . [ ف ِ ظِ طَ ] (اِخ ) رجوع به حافظ شربتی شود.
رشید طبیب . [ رَ دِ طَ ] (اِخ ) خواجه رشیدالدین فضل اﷲهمدانی . وزیر و دانشمند نامی دربار ایلخان مغول . رجوع به رشیدالدین (فضل اﷲ...) و نیز حبیب...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
مهرداد وحدتی دانشمند
۱۴۰۱/۰۸/۲۶
0
0

دوست گرامی نادیده و ناشناخته. ایران دوستی و ایران خواهی و سره نویسی را عیبی نیست. فقط غافل نشویم آنها که عرب و عجم و ترک و فارس را بهر تفرقه عَلَم کرده تشویق اختلاف و دوئیت و تفرقه می کنند خود حدود بیش از پنج هزار واژه اصیل آنگلوساکسون در زبان خویش ندارند و بقیه وام از دیگر زبان های اروپائی و الخ. است. جاش باشه لاف می زنند غنای زبان انگلیسی که پر واژه ترین زبان جهان است و بیش از یک میلیون واژه دارد از همین وام واژه های زبان های دیگر است. باید همه ملت های منطقه با هم و مکمل زبان و آداب و ادب و فرهنگ های یکدیگر باشیم. یدالله مع الجماعة. واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقو. بر حافظ خرده گرفته اند مصرع "اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها" را از غافل نادان زن باره شرابخواره ای چون یزید بن معاویه ملعون گرفته و سرلوحه دیوان قدسی خود کرده. پاسخ این بوده: گوهری در دهن سگی بینی. گیری و شوئی و بر سر زنی. مهرداد وحدتی دانشمند


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.