همراه . [ هََ ] (ص مرکب ) آنکه در راه با کسی رود : مبادا به جز بخت همراهتان شود تیره دیدار بدخواهتان . فردوسی .ز بدها تو بودی مرا دستگیرچرا راه ...
همراه شدن . [ هََ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متفق شدن . همرای شدن : شیر با خرگوش چون همراه شدپرغضب پرکینه و بدخواه شد. مولوی . || قرین شدن . گرفت...
تلفن همراه. واژهٌ مترادفِ Mobile phone.
همراه کردن . [ هََ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مقابل همراه شدن . قرین ساختن . دو چیز را به هم پیوستن : مادر فرقان چه دانی تو که هفت آیت چراست یا ...
همراه بودن . [ هََ دَ ] (مص مرکب ) قرین بودن . پیوسته بودن دو یا چند چیز به هم . || گرفتار چیزی بودن چون رنج و درد.- تا خون همراه بودن ...
یا کامپیوتر جیبی به نوعی از رایانه ها گویند که بسیار کوچک درحد اندازه کف دست بوده و برخی قابلیت های رایانه های رومیزی مانند تایپ متنی، نمایش و پخش صدا...
تا کشتن همراه بودن . [ ک ُ ت َ هََ دَ ] (مص مرکب ) (...همراه بودن ) تا قتل همراه بودن . تا خون همراه بودن . کنایه از کمال عداوت و دشمنی اس...
گفتانه یعنی تلفن یا تلفن همراه
گفتانه برساخته ی نادرگلستانی داریانی