صبر
نویسه گردانی:
ṢBR
صبر: برای بیرون رفتن از گرفتاری به راه های نادرست نرفتن و یا از کسی یاری نخواستن و چشم به راه گشایشی ماندن؛ تحمل گفتار و یا رفتار ناپسند کسی و واکنشی در برابر آن نشان ندادن؛ پایداری در انجام دادن کاری طولانی و سخت تا زمان رسیدن به نتیجه؛ در انتظار کسی یا چیزی ماندن بدون نشان دادن بی حوصلگی. (https://www.cnrtl.fr/definition) همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ژانت žAnt که در سنسکریت: کشانته kshAnta می باشد، مانین mAnin که در اوستایی: مانِن mAnen می باشد.***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
صبر. [ ص َ ] (ع مص ، اِمص ) شکیبیدن . شکیبایی . شکیبایی کردن . پائیدن . نقیض جزع . و در کشاف اصطلاحات الفنون آرد: صبر بفتح و سکون بابمعنی شکی...
صبر. [ ص َ ب ِ / ص َ ] (ع اِ) ۞ سولع. مقر. ایلوا. بفتح اول و کسر ثانی است . و سکون ثانی جائز نیست مگر بضرورت شعری .و آن عصاره ٔ تلخ است ا...
صبر. [ ص ُ ] (اِخ ) بطنی است از غسان . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ).
صبر. [ ص ُ ] (ع اِ) زمین سنگریزه ناک . (منتهی الارب ). || کرانه . (منتهی الارب ) (نشوء اللغة ص 17). || سطبری هر چیزی و طرف آن . || ابر س...
صبر. [ ص ِ ] (ع اِ) ابر سپید. || ناحیت . (منتهی الارب ).
صبر. [ ] (اِخ ) کوهی است که در آن معدنی از طلاست . (الجماهر بیرونی ص 270).
صبر. [ ] (اِ) صنبر. روز دوم از هفت روز بردالعجوز است . (آثار الباقیه ).
صبر. [ ص ُ ب ُ ] (ع اِ) جمع صبیر. (منتهی الارب ). رجوع به صبیر شود.
صبر. [ ص ُ ب ُ ] (ع اِ) زمینی که در آن سنگ ریزه بود. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ).
صبر. [ ص َ ب َ ] (ع اِ) برف . (منتهی الارب ).