تریاق
نویسه گردانی:
TRYAQ
تِرْیاق، یا دریاق، معرب واژۀ یونانی θηpıαkή (و نیز: θηpıαkòν صورتهای مؤنث و خنثى از واژۀ θηpıαkóς، بعدها در لاتینی به صورت thēriacus، فرانسه: thériaque، انگلیسی:theriac /treacle ) به معنی پادزهرِ1 [گزشِ] θηpíoν (مصغر = θήp = دَد، جانور وحشی؛ نک : «واژه نامۀ انگلیسی...2»، ذیل theriac ؛ «واژهنامۀ لاتینی...3»، ذیل thēriacus)، که به گفتۀ تروپو (نک : اعلم، 350-351) به واسطۀ صورت سریانی آن، tèryaqi به عربی رسیده است.
برخی از مؤلفان دورۀ اسلامی در ریشهشناسی این واژه با استناد به حنین بن اسحاق آوردهاند: این ترکیب را از آن رو تریاق نامیدهاند که پادزهر گزش ددان است و ددان را به یونانی «تریا» نامند و دیگر آنکه سموم و داروهای زیانکار [دیگر] را نیز باز میدارد و این داروها را به یونانی «قا» نامند (زهراوی، 1/375؛ قوصونی، 1/291؛ قس: جابر، گ 74 الف، به نقل از جالینوس: «معناه الشافی من السموم الحیوانیة و النباتیة»). عقیلی نیز افزون بر تکرار همین سخن آورده است: «و گفتهاند که مرکب و مخفف از تریایوق است که تریا به معنی سم است مطلقاً، و یوق به معنی مقاوم آن... و نیز گویند و گفتهاند معرب از تریاک فارسی است» ( قراباذین..، 652). به نظر میرسد روایت صحیحتر سخن حنین همان باشد که اهوازی، خوارزمی، ابن هنـدو و قلانسـی ــ البته بدون استنـاد به حنیـن ــ آوردهاند
(اهوازی، 2/526: «هذا الاسم مشتق من اسم الحیوان النهاش اذ
کان اسمه فی لغة یونانیین تیریون/تریون»، البته در متن به خطا
«یشربون» آمده است؛ خوارزمی، 175: «التریاق مشتق من تیریون بالیونانیة و هو اسم لما ینهش من الحیوان کالافاعی و نحوها»؛ ابن هندو، 154؛ نیز قلانسی، 48، که البته در متن چاپی این آثار به ترتیب «تبریون» و «تریوق» آمده است؛ قس بیرونی، الصیدنة، 143: «هو الدافع للسموم و لماقف على تفسیر»؛ قس: کاسانی، 1/169). در اغلب آثار دورۀ اسلامی هر دو واژۀ تریاق و دریاق (دومی بسیار کمتر) به کار رفته است (ابن سرابیون، مقالۀ هفتم، باب 8: تنها دریاق؛ نک : خوارزمی، 175-176: «التریاق... و یقال له بالعربیة ایضاً دریاق»؛ تمیمی، 493-505، جم ؛ قفطی، 66، 106، 169، 324؛ عطار هارونی، 126-133؛ انطاکی، 2/92: تریاق، بالتاء و بالدال؛ عقیلی، همانجا: دِریاقه/تریاقه و دِرّاق/ترّاقه).
1. αντíδoσıς 2. The Oxford English… 3. Oxford Latin… 4. Nicander of Colophon 5. Theriaca.
پزشکان و داروشناسان دورۀ اسلامی غالباً برای داروی مرکبی دارای خاصیت پادزهری واژۀ تریاق، و برای داروهای مفرد دارای این ویژگی واژۀ پادزهر (ه م) را به کار بردهاند. بهنظر ابنسینا تریاق و پادزهر هر دارویی را گویند که خاصیتش نگاهداری نیرو و سلامت جان است تا جان بتواند به یاری آن زیان زهر را از خود براند. اما نام تریاق برای داروهای مرکب، و نام پادزهر برای مفرداتی که در طبیعت یافت میشوند، شایستهتر است و به نظر میرسد در مرکبات نیز عنوان تریاق برای ترکیبات گیاهی و عنوان پادزهر برای ترکیبات معدنی شایستهتر باشد و نیز چنین مینماید که میان این دو تفاوت چندانی نباشد (1/235). البته وی، همچون بسیاری از دیگر مؤلفان دورۀ اسلامی بارها واژۀ تریاق و صفت «تریاقی»
(= دارای خاصیت پادزهری) را هم برای مفردات و هم برای مرکبات به کار برده است (1/287: «جدوار تریاق همۀ سموم است»، 3/311: «المعجونات المنحطة عن درجة التریاقیة»، 3/321: «معجون تریاقی»، نیز 1/280: «بیش میش بوحا: ... و هو اعظم التریاق البیش»؛ برای تکرار همین عبارات، نک : جرجانی، الاغراض، 616؛ ابن بیطار،1/133؛ عقیلی، مخزن...، 196: «پادزهر... اسم فارسی جنس تریاق است»). واژۀ تریاق در کاربردی عامتر به دارویی اطلاق شده است که بر آنچه «ضرر به افعال بدن رساند»، تأثیری قوی، چشمگیر و آنی داشته باشد (عقیلی، قراباذین، همانجا).
بشر از دیرباز آرزوی دستیابی به دارویی را در سر میپروراند که او را از گزند همۀ زهرها، اعم از گیاهی، معدنی و نیز گزش جانوران سمی، ایمن دارد. نیکاندرُس کُلُفونی4 (برآمدنش: 197-130 قم) در اواخر اثر منظوم خود تریاکا5 که کهنترین تکنگاری موجود دربارۀ پادزهرها به شمار میآید
(نک : ادامۀ مقاله)، به این آرزوی دیرین اشاره کرده است. در این میان پادشاهان بیش از مردمان دیگر در پی چنین دارویی بودند؛ زیرا آنان از مسموم شدن به دست دشمنان سخت بیمناک بودند. از آنجا که گمان نمیرفت یک داروی پادزهری مفرد/بسیط بتواند همۀ زهرها، به ویژه زهرهای مرکب از چند زهر ساده را از زیانکاری باز دارد، پزشکان از دیرباز پیوسته در پی آن بودند تا با ترکیب چند پادزهر مفرد داروی مرکبی پدید آورند که بتواند به عنوان «پادزهر عام1» به کار رود. در حدود سال 300قم، ثئوفراستوس، ترکیبی پادزهری، مشتمل بر 5 جزء: «صمغ، روغن زقوم2، سنا، دارچین و مرّ»، فراهم آورد و آن را مگالیوم3 نامید (نورتن، 60). مدتها بعد، پلوتارک از داروی مرکبی مصری به نام «کوفی4» دارای 16 جزء یاد کرده است که به عنوان معجون یا مرهم، در درمان گزیدگی (و نیز به عنوان خوشبو کننده در مراسم مذهبی) به کار میرفته است (فصلهای 383e-384c، بند 80).
نیکاندرس نیز در رسالۀ تریاکا به برخی ترکیبات دارای خاصیت پادزهری اشاره کرده است. به گزارش جالینوس در سدۀ 1قم، زُپوروس (قس: حکیم مؤمن، 985: افلیمون) پزشک بطلمیوس، فرمانروای اسکندریه، در نامهای به مهرداد/ میثریداتس ششم (حک 120-63 قم)، آخرین فرمانروا از دودمان ایرانیالاصل، اما یونانیگرای مهردادان حاکم بر پُنتُس (بر کرانۀ دریای سیاه)، نسخۀ داروی مرکبی را شرح داد که بیشتر اجزاء مگالیوم و کوفی را در خود داشت و مهرداد نیز از روی آن معجونی ساخت که به نام خود وی مشهور شد. این معجون که در دورۀ اسلامی مثرودیطوس و بعدها در اروپا میثریداتوم (و مانند آن5) نامیده شد، نخستین ترکیب مشهوری بود که نزد همۀ پزشکان دوران باستان به عنوان پادزهر عام پذیرفته شد (نورتن، همانجا). در اثبات تأثیر پادزهری شگرف این دارو آوردهاند که مهرداد پس از شکست از روم، خود و نزدیکانش را مسموم کرد، همگی مردند، اما پادشاه، با آنکه دو بار دیگر سم نوشید، سالم ماند، زیرا تأثیر این دارو ــ که وی از بیم جان همواره از آن مینوشید ــ در بدن پادشاه باقی بود و سموم را از زیانکاری باز میداشت. پس پادشاه به ناچار به غلامانش فرمان داد گردنش را بزنند یا به روایتِ ابن زهر با شمشیر خود را کشت (نک : ابن قف، 385؛ خطابی، 246، به نقل از بخشی از التصریف ابن زهر که در نسخۀ خطی مورد استفاده در این مقاله یافت نشد).
در سدۀ 1م، کِلسوس در کتاب پزشکی خود نسخهای از مثرودیطوس مشتمل بر 36 جزء ارائه کرد (کتاب V، فصل 23،
بند 3 ) که 15 دارو از 20 داروی گیاهی نسخۀ زپوروس را در خود داشت. او برای این پادزهر خواص دیگری نیز برشمرد. اما معاصرش پلینی مهتر در«تاریخ طبیعی» (کتاب XXIX، بندهای 24-25) به نسخهای مشتمل بر 54 جزء اشاره کرده است. در سدۀ 2م، جالینوس (ه م)، در کتاب فی التریاق، افزون بر یادکرد نسخۀ مثرودیطـوس، از ترکیبات پادزهـری بسیار ــ و از جمله آنچه آندرُماخوس6 [دوم/کهتر/قریب العهد]، پزشک نرون (امپراتور روم از 54-68م)، از نسخـۀ مثرودیطـوس بـرآورد ــ یاد کرده است. بنابر این گزارش ــ که قفطی (ص 324) نیز بدان اشاره دارد ــ آندرماخوس برخی از اجزاء مثرودیطوس را کنار گذاشت و برخی داروهای دیگر، و از همه مهمتر گوشت پختۀ افعی را بـدان افزود و این ترکیب جدید را گالِنه7ــ معجـون آسودگی ــ نامید. گالنه از روزگار جالینوس تریاق نامیده شد (قس: اهوازی، 2/526؛ و به نقل از وی، قلانسی، 48: پس از افزوده شدن گوشت افعی تریاق نامیده شد؛ نیز قس: قوصونی، 1/291).
1. universal antidote 2. Balanites aegyptica 3. Megalium 4. Cyphi 5. Mithridatum/Methridatum/ Mythridatum/Mithridatium 6. Andromachus 7. Galene
نسخههای مثرودیطوس و گالنه در کتاب جالینوس (نسخههای 1 و 14) به ترتیب 41 و 55 داروی ساده یا مرکب دارند (نک : گریفین، 317؛ نورتن، 60-61؛ نیز تأیید این سخن توسط بیرونی، الصیدنة، 143: «هو مثرودیطوس بترکیب اقراص الافاعی و امثالها فیه»؛ قس: ترجمۀ گمراه کنندۀ کاسانی، 1/169؛ نیز قس: اعلم، 380-381، که به نقل از مولییراک، مبنای کار آندرماخوس را نسخۀ «تریاق» نیکاندرس کُلُفونی دانسته است). این نسخۀ نهایی را در دورۀ اسلامی غالباً تریاق فاروق/ اکبر/کبیر/ بزرگ/ افاعی نامیدهاند. زیرا این تریاق، فاروق است «میان موت و حیات» یا فاروق «میان سم و طبیعت انسانیة در وقت استعمال به جهت سموم یا گزیدن جانوران سمی» و میان «صحت تام و مرض قوی به خاصیت و صورت» (بیرونی، فهرست...، 29، الصیدنة، همانجا: «و الفاروق اما هو المنجی و اما هو المفرّق بین البدن و بین السم»؛ کاسانی، همانجا؛ عقیلی، قراباذین، 652؛ نیز قوصونی، همانجا؛ قس: زهراوی، 1/375، ظاهراً به نقل از المسائل حنین: «و سمّی الفاروق لأن أدویة التریاقات افترقت فیه کذا قال جالینوس»). اکبر یا کبیر نیز از آن جهت لقب گرفته که پیچیدهترین و مفصلترین داروی مرکب در پزشکی کهن بوده است «یا به سبب بزرگی و بسیاری منفعت و خاصیت این مرکب» (عقیلی، همانجا). اطلاق تریاق الافاعی بر این تریاق (رازی، الحاوی، 1/222، 7/29، 13/102، المنصوری...، 343 ؛ اخوینی، 585؛ قلانسی، همانجا) نیز، یا به سبب کاربرد گوشت افعی در ترکیب آن بوده است، یا به سبب کاربرد اصلی
آن، درمان گزش افعیها (قس: حکیم مؤمن، 987، که از یک نسخۀ تریاق الافاعی تنها شامل صبر زرد، مرّ صاف و زعفران یاد کرده است). در آثار متأخر (عطار هارونی، 127؛ انطاکی، 2/92؛ حکیم مؤمن، 982) القاب دیگری نیز برای این دارو ذکر شده است: از جمله هادی (هدایتکنندۀ طبیعت به سوی صحت)؛ غالیس، «زیرا مسخر (مسخن؟) هیجان سموم و امراض قتاله است» (چه بسا صورت معرب و محرفی از گالنه باشد)؛ منقذ (رهاننده از سموم مهلکه)؛ و نیز مخلص اکبر (میرهاند از آفت عظیمه؛ عقیلی، همان، 652-653).
در آثار دورۀ اسلامی، روایات افسانهوار مفصلی درخصوص چگونگی دستیابی به نسخۀ نخستین ترکیب تریاقی و تکمیل آن ذکر شده است. به نظر میرسد که منشأ همۀ این روایات، کتابی از یحیى نحوی دربارۀ تاریخچۀ تکمیل تریاق باشد (نک : ادامۀ مقاله).
از میان 9 پزشک و حکیم یونانی که در این روایات دستاندرکار تکمیل تریاق بودهاند، از آندرماخوس اول/ قدیم/ بعیدالعهد تا آندرماخوس دوم و سرانجام جالینوس، برخی چندان قابل شناسایی نیستند. یحیى نحوی دربارۀ 8 پزشک بزرگ یونان باستان، از آسکلپیادس تا جالینوس نیز رسالهای نوشته بود (یا بخشی از اثری بزرگتر را به این موضوع اختصاص داده بود) که تاکنون تنها برخی از آنها را با شخصیتهایی واقعی تطبیق دادهاند (این رساله را اسحاق بن حنین (ه م)، در تاریخ الاطباء خود به تمامی نقل کرده است). بر اساس این روایات که گاه در قالب اشارات پراکنده (مثلاً در کتاب السموم جابر بن حیان، گ 73 الف-75 الف؛ ابن مطران، 228)، و گاه به داستانی منسجم ــ بهاختصار یا بهتفصیل (مثلاً ابن قف، 369-379) ــ در بسیاری از آثار پزشکی و داروشناسی دورۀ اسلامی نقل شده است، آندرماخوس اول، پس از آنکه دید فردی مارگزیده با خوردن حب الغار از مرگ رهایی یافت، به خاصیت پادزهری این دارو پی برد (جابر، گ73). سپس با افزودن، جنطیانای رومی، زراوند طویل و مُر، همگی همچند یکدیگر، کوبیدن یک یک آنها، و آمیختن این داروها و سرشتن این آمیزه با عسل، داروی مرکبی ساخت که تریاق الاربعة/ الاربع یا به تعبیر اخوینی بخاری (ص 633-636) تریاق چهار دارو (نیز نک : همو، 539: زریندارو) نامیده شد (ابن قف، 370؛ قوصونی، 1/291؛ عقیلی، قراباذین، 653). گویا مقصود جابر (گ 176ب) از التریاق المربع نیز همین ترکیب بوده است. به جز قوصونی و عقیلی (همانجاها) که قسط را جایگزین زراوند کردهاند (دربارۀ این جایگزینی، نک : جرجانی، ذخیره...، 693؛ زهراوی، 1/390)، و صهاربخت [بن ماسرجیس] که گوید: در بعضی نسختها یک جزو زعفران زیادت کردهاند (جرجانی، همانجا، الاغراض، 665)، بیشتر پزشکان (مثلاً ابن ربن، 451؛ رازی، المنصوری، 346-347؛ اخوینی، 539-540؛ اهوازی، 2/534؛ خوارزمی، 176؛ عطار هارونی، 132؛ انطاکی، 2/95) همان نسخۀ نخست را یاد کردهاند. اما ابن هندو (ص 155) و قلانسی (ص 48) «تریاق الاربع/ اربعة» را به طور مطلق «تریاقی فراهم آمده از 4 خلط» دانستهاند و ابن زهر (ص481) نیز گویا با چنین دیدگاهی تریاقی مشتمل بر فلفل سیاه، دارفلفل و فلفل سپید و زنجبیل «تریاق الاربع» نامیده است. دومین پزشک دستاندر کار تکمیل تریاق، که او را اپیداکلس/ اقلیدس/ براقلیدس نامیدهاند، 4 داروی دیگر یعنی فلفل سپید، دارچین، سلیخه و زعفران را به این ترکیب افزود و آن را تریاق صغیر نامید که به تریاق ثمانیه نیز مشهور شد (ابن قف، همانجا؛ انطاکی، 2/292؛ قوصونی، 1/292؛ عقیلی، همان، 653، 655؛ قس: جرجانی، ذخیره، همانجا).
پزشکان بعدی نیز هر یک در اجزاء یا میزان هر یک از اجزاء دست بردند تا آنکه نوبت به هشتمین آنان، آندرماخوس دوم رسید. وی به این فکر افتاد که لابد در گوشت افعی خاصیتی پادزهری وجود دارد که سم وی در بدن خودش تأثیری ندارد. سپس بر اساس تجربهای که از 3 رویداد کسب کرد ( برخی به تفصیل آنها را یاد کردهاند)، به سودمندی گوشت افعی در دفع آثار سوء مارگزیدگی و مسمومیت بر اثر خوردن افتیمون و نیز درمان جذام مطمئن شد و از آن پس گوشت پختۀ افعی و نیز چیزهایی دیگر را به این ترکیب افزود (جابر، گ 74 ب-75 الف؛ ابن قف، 372-374، عقیلی، قراباذین، 654، که هر دو این مطالب را از شرح ابن ابی صادق نیشابوری بر کتاب المسائل حنین گرفتهاند).
اما جالینوس، وی به روایتی بیآنکه در ترکیب این تریاق دستی ببرد، تنها دربارۀ فواید این ترکیب در درمان بیماریهای دیگر پژوهش کرد و به روایتی در میزان برخی اجزاء بهکار رفته در این ترکیب نیز دست برد (اهوازی، 2/526؛ ابن قف، 379؛ عقیلی، همان، 653؛ قس: حکیم مؤمن، 982: جالینوس ده جزو را کم نمود و آن حب الغار! و شیح…). اما ابنسینا نه تنها بر وی، که بر همۀ کسانی که با کم و زیاد کردن اوزان ادویه (دُز) در تریاق [آندرماخوس دوم] دست بردهاند، خرده گرفته است؛ زیرا اگر یک ترکیب منفعتی خاص داشته باشد، نباید تنها با کم وبیش شدن یک جزء آن منفعتش دگرگونی چشمگیری داشته باشد (3/311).
بر اساس گزارش ابن قف دربارۀ مدت عمر هر یک از حکیمان و فترت میان آنها (ص 370-372)، از زمانی که آندرماخوس اول در 20 سالگی به تریاق الاربعة دست یافت تا هنگامی که آندرماخوس دوم در 20 سالگی آن را تکمیل کرد، 1082 سال فاصله بود. انطاکی این مدت را 1150 سال دانسته (2/92) است. قوصونی (همانجا) فاصلۀ میان [مرگ] آندرماخوس اول تا مرگ جالینوس را 1485 سال دانسته است. عقیلی ضمن استناد به انطاکی، به نقل از تاریخ الحکمای ملا احمد تبتی(؟) از 1469 سال سخن رانده (همانجا) که گویا همچون قوصونی فاصلۀ میان آندرماخوس و جالینوس را در نظر داشته است.
به گفتۀ ابن قف، در باب تریاق کتاب مسائل فی الطب حنین، مغنیس حمصی (هفتمین پزشک در فهرست دستاندرکاران تکمیل تریاق)، به عنوان نخستین ترکیبکنندۀ تریاق معرفی شده است. البته ابن قف (با تکرار استدلال ابن ابی صادق نیشابوری، نک : ادامۀ مقاله، آثار حنین در باب تریاق) این باب را از افزودههای حبیش اعصم، و این خطا را منسوب به وی میداند (ص369-370). از اینجا میتوان دریافت که اهوازی، آنجا که مغنیس را نخستین ترکیبکنندۀ تریاق نامیده (2/526، و به احتمال قوی در ذکر وجه تسمیۀ صحیح تریاق) از مسائل فی الطب بهره برده است (جالب آنکه خود وی اندکی بعد، 2/527، و به نقل از کتاب التریاق حنین، از ماغنوس/ مغنیس به عنوان یکی از دستاندرکاران بعدی تغییر ترکیب تریاق نقل میکند). البته از آنچه که تمیمی ظاهراً به نقل از همین اثر حنین نقل میکند ــ اگر خود آن را اصلاح نکرده باشد ــ درمییابیم که ظاهراً حنین یا حبیش بدون تأکید بر تقدم مغنیس تنها ذکر نسخۀ تریاق وی را در نظر داشتهاند (تمیمی، 518: «التریاق الاکبر… و هو مما عنی بجمعه و ترکیبه مغنس الطاربطی»). گفتنی است که حمزۀ اصفهانی ابداع تریاق از گوشت افعی را به فریدون نسبت داده است (ص 29؛ نیز ابن اثیر، 1/83).
چنان که دیده شد، پژوهش در بارۀ تریاق فاروق و منافع آن، دست کم به گواهی این تاریخچۀ نیمه افسانهای که در دورۀ اسلامی بسیار جدی و مهم تلقی شده بود، چونان سنتی دیرپای به مسلمانان رسید و آنان نیز این سنت را همچون دیگر موارد مشابه، در سراسر این روزگار به طور جدی و پیوسته ادامه دادند. گذشته از نگارندگان آثاری در این باره (نک : ادامۀ مقاله) فهرست پزشکانی که در نسخۀ تریاق کبیر (و گاه مثرودیطوس) دست بردهاند یا دستکم در شناخت منافع جدید این دو دارو کوشیدهاند، بسیار طولانی است و اگر پزشکی در نسخ موجود دست نبرده، دستکم میکوشیده است که از میان نسخ موجود این دو دارو، بهترینها را یاد کند. از این رو، در آثار دورۀ اسلامی هیچ نسخهای از این دو دارو را نمیتوان یافت، مگر آنکه نگارنده هنگام ذکر آن، عباراتی از قبیل «من آن را مقابله و تصحیح کردم»، «بهترین و کاملترین نسخۀ آن است» (مثال از کسانی که مدعی تصرفی نشدهاند: ابن سرابیون، مقالۀ هفتم، باب 8؛ کشکری، 530-531؛ اهوازی، 2/526-527؛ زهراوی، 1/375؛ ابن سینا، 3/311؛ ابن قف،384؛ عطار هارونی، 130). ابن ابی اصیبعه از کسانی چون ابوجعفر بن غزال (از پزشکان ابویوسف یعقوب المنصور موحدی)، ابن جمیع (د 594ق) و ابوالعباس نباتی (د 637ق) مشهور به ابن رومیه به عنوان ترکیبکنندگان تریاق فاروق نام برده است (2/80-81، 113).
اما شمار متصرفان در ترکیب تریاق فاروق و نیز آنان که تریاقهای جدیدی ــ با الهام از نسخۀ این تریاق ــ ترتیب کردند، کم نبود. از این میان ظاهراً هیچ کس به اندازۀ محمد بن احمد تمیمی شهرت نیافت، چندان که قفطی از او با عنوان «تمیمی تریاقی مقدسی» یاد کرده (ص 169)، و آورده است: «او کسی بود که به اجماع پزشکان تریاق فاروق را با افزودن مفرداتی کامل کرد» (ص106). تمیمی افزون بر نگارش دستکم 3 اثر مستقل در این باره (نک : ادامۀ مقاله)، در مادة البقاء نیز نسخۀ این تریاق را به وجهی که خود اصلاح کرده بود، یاد کرده است (ص 493-498). او همچنین هنگام سکونت در قدس، تریاقی ابداع کرد که آن را مخلّصالنفوس نامید که به جز عسل و می، 66 داروی ساده داشت. به نظر تمیمی این تریاق یک ویژگی مهم دیگر دارد و آن اینکه اگر کسی روزی بههنگام گرمای سخت نیمروزی 4 مثقال از آن بنوشد، یک سال تمام از زیانکاری نیش انواع مارها و کژدمها در امان خواهد بود، حتى اگر هر روز گزیده شود (ص501-504، وی نسخۀ مختصری نیز از آن برآورد). او همچنین از 3 شربت/ شراب ساخت خود (حرزالنفوس، المنقذ، المخلّص) که در دفع ضرر سموم جانشین تریاق اکبر فاروق است و در این مورد و دفع زیان فساد هوا در زمان شیوع بیماریهای همهگیر، از تریاق قویتر است، یاد میکند (ص459بب ).
به گفتۀ ابن ابی اصیبعه، نیکولای (نقولا) راهب، پزشک و داروشناس روزگار عبدالرحمان الناصر خلیفۀ اموی اندلس ــ که همراه با حسدای بن شبروط کتاب دیوسکوریدس را در اندلس به عربی ترجمه کردند ــ نخستین کسی بود که با تصحیح [و شناسایی دقیق] گیاهان یاد شده در نسخ تریاق فاروق، موفق به تهیۀ آن در اندلس شد (2/47). ابن سینا نسخۀ دو معجون تریاقی ابداعی خود را ذکر کرده است (3/321). ابوالعلاء ابن زهر نیز چنان که فرزندش ابومروان عبدالملک (د557ق) گوید، برخی داروهای تریاق را که در اندلس یافت نمیشد، با داروهای دیگری جایگزین کرد (ابن زهر، 473-476؛ نیز عطار هارونی، 133).
ابوالعلاء در ترکیب اقراص اندروخورون نیز به جای قصب الذریره که [در اندلس] نایاب بود، زعفران به کار میبرد (ابن زهر، 476-477). ابومروان خود تریاقی برای عبدالمؤمن موحدی ترکیب کرد که ظاهراً بر اساس مفردات به کار رفته در آن (قاعدتاً بدون شمارش می و انگبین) سبعینی نامیده میشد. و سپس نسخههایی مختصر 10 جزئی و 7 جزئی (عشاری و سباعی) از آن برآورد. این تریاق به تریاق الانتلة مشهور شد. فرزندش ابوبکر محمد بن عبدالملک بن زهر (د595ق) مشهور به حفید نیز تریاق خمسینی را برای ابویوسف یعقوب المنصور ترکیب کرد (ابن ابی اصیبعه، 2/66-68؛ قس: ه د، 3/632، 634، که تألیف یا ترکیب تریاقهای سبعینی و خمسینی با تألیف یا نگارش 2 کتاب با این عنوان خلط شده است). رشیدالدین ابوحلیقه (591- پس از 658ق) نخست کوشید برای الملک الکامل تریاق فاروق بسازد، اما چون به لحاظ نایابی ادویۀ آن از این کار باز ماند، تریاقی از داروهای آسانیاب تألیف کرد (ابن ابی اصیبعه، 2/125). داوود بن عمر انطاکی نیز در حدود سال 964ق تریاقی دیگر ابداع کرد (2/95).
تصرفات پزشکان و داروشناسان دورۀ اسلامی موجب شد که شمار مفردات و مرکبات داروهای به کار رفته در تریاق فاروق (و نیز مثرودیطوس) و نیز کاربردهای تجویزشدۀ این دو دارو به مرور زمان افزایش یابد. مثلاً عطار هارونی در منهاج الدکان، شمار مفردات مثرودیطوس و تریاق فاروق را (به جز می و انگبین) به ترتیب 69 و 86 آورده است (ص 126-127). عقیلی
( قراباذین، 656) نیز شمار مفردات به کار رفته در تریاق فاروق را به جز می و انگبین و نیز به جز مفردات به کار رفته در 3 داروی مرکب اقراص الافاعی، اقراص العنصل و اقراص الاندروخون که به تریاق افزوده میشوند، بین 70 تا 75 ( و در نتیجه کل مفردات را بیش از 90) دانسته است. به تصریح همۀ پزشکان، مثرودیطوس، به لحاظ نداشتن اقراص الافاعی تنها در مورد گزش جانوران سمی و نیز درمان جذام به اندازۀ تریاق فاروق کارایی ندارد، و تنها در صورت ناچاری باید از آن بهره برد، اما در سایر موارد چه بسا که بهتر از فاروق باشد، جز آنکه میزانی که از این معجون تجویز میشود، بیش از تریاق فاروق است (رازی، المنصوری، 340-341؛ ابن سینا، 3/315؛ جرجانی، ذخیره، 692، الاغراض، 714؛ ابن زهر، 478).
در مآخذ دورۀ اسلامی به ندرت به ناکارآمدی تریاق اشاره شده است. به گفتۀ ابومنصور موفق هروی (ص70-71) هر که هلهل خورد نه تریاق بر او سود کند و نه جز تریاق. او در این مورد معجون بزرجلی را (که ابن سینا در درمان جذام مؤثر میداند، 3/144) تجویز میکند. ابن وحشیه تنها کسی است که در دورۀ اسلامی دارویی را به طور مطلق برتر از تریاق فاروق دانسته است. وی در الفلاحة النبطیة، در اثبات برتری نبطیان آورده است: معجون شیلثا را که بیشتر پزشکان روزگار ما به ایرانیان نسبت میدهند، ساختۀ نبطیان است و به خدا سوگند از تریاق فاروق بسی سودمندتر، و کارکردهای نیکوی بسیار دارد که تریاق کبیر ندارد. اما پزشکان نصرانی به گمان آنکه این دارو ترکیب ایرانیان است، از روی تعصب از آن روی میگردانند و ترکیب آن را از روی هوس میدانند و میگویند در آن چیزهایی است که نمیدانیم به چه کار میآید، در حالی که آنان با نبطیان چنین نیستند. اما از آنجا که از روی نادانی آن دارو را ایرانی میپندارند، به کناری مینهندش. ... بدان ای فرزند که شیلثا در سودمندی از همۀ معجونها برتر است و در رهایی دادن از زهرها کاراتر از تریاقی که آن را کبیر و از روی تعصب و نادانی فاروق نامیدهاند، و سودمندیاش بیشتر از همۀ فوایدی که به تریاق نسبت میدهند ــ و بسیاری از آنها به دروغ و گزافه است تا جایی که برخی آنها را 90 فایده دانستهاند ــ اما اگر تریاق، چنان که گفتهاند، 90 منفعت داشته باشد، شیلثا 90 در 90 برابر آن سود دارد. و دلیل بر فزونی منافع شیلثا اینکه: تریاق به سبب بسیاری داروهایش در آن بر ترکیبات دیگر برتری یافته، در حالی که اخلاط تریاق 60 و اندی دارو و از آن شیلثا بیش از 90 است و شیلثا همۀ اخلاط تریاق و نیز نزدیک به 30 دارو بیشتر دارد. ابن وحشیه سپس میافزاید که بیشتر ربع مسکون را درنوردیدم و کسی را ندیدم که پس از ظهور اسلام شیلثا ساخته باشد. در دولت عرب شماری از پادشاهان ایشان به کار ساختن تریاق کبیر برخاستند، اما به سبب منع پزشکان خود، از ساختن شیلثا خودداری کردند. پادشاهان عرب نباید سرزنش شوند، زیرا از دانش پزشکی آگاهی ندارند و تنها به گفتار پزشکان نصرانی زمان خود که در نادانی و بیخردی استوارند، عمل میکنند. ... شنیده بودم که المقتدر بالله شیلثا ساخته است. من به پرسوجو برخاستم و دریافتم که از روی نسخۀ صحیح عمل نکرده است (ابن وحشیه، الفلاحة...، 1/546-548).
معجون شیلثا (یا چنان که در مآخذ دیگر آمده: شلیثا) از معجونهای مشهور دورۀ اسلامی بوده، با این همه، به نظر ابن سینا نسخ این معجون در آثار مختلف سخت مشوش است و بر خلاف پزشکان دیگر که در فواید این معجون چیزهای شگفت یاد کردهاند، فایدۀ بزرگی در آن دیده نمیشود (3/318؛ نیز جرجانی، ذخیره، 693، تأیید آشفتگی نسخ و رد تلویحی بی فایدگی این نسخه).
داروی مرکب اقراص الافاعی که عمود تریاق فاروق و علت برتری آن بر مثرودیطوس است، خود داستانی جداگانه دارد.
از روزگار کهن، گوشت افعی را مستقیماً به مفردات دیگر نمیافزودند، بلکه آن را با تمهیداتی ویژه با چند داروی دیگر ترکیب میکردند و به صورت قرصهایی نگه میداشتند تا در زمان مقتضی به کار گیرند. چون گوشت افعی مهمترین جزء تریاق فاروق بود، ترکیب قرص افعی نیز مهمترین مرحلۀ ترکیب تریاق به شمار میرفت. گذشته از این برای اطمینان از خاصیت جذب سم گوشت افعی دستکم از روزگار جالینوس دستورالعملی برای چگونگی انتخاب افعی، زمان و مکان و چگونگی صید و... وجود داشت که مسلمانان در تکمیل این شرایط نیز به تفصیل گراییدند؛ از جمله آنکه نباید در آغاز فصل بهار که افعیها تازه بیدار شدهاند، به شکار آنها پرداخت، بلکه باید دستکم چندین روز (و اگر بهاری سرد باشد تا رسیدن گرمای تابستان) تأمل کرد تا افعیها تغذیه شوند و بر خاک بخزند. افعی باید جوان، ماده (که سمش ضعیفتر است)، رنگش سرخ و سپید، سرش پهن و گردن و دمش باریک باشد. افعی را نباید خشمگین کرد (تا سم چندانی در بدنش تولید نشود، قس: اعلم، 379، که بر خلاف تأکید همۀ منابع متقدم، از لزوم خشمگین کردن افعی یاد کرده است). به همین دلیل باید پس از شکار افعی بیدرنگ سر و دم او را به اندازۀ 4 انگشت از هر طرف، و حتماً همزمان قطع کرد (با ذکر تمهیداتی دربارۀ تسریع در این کار برای رنج کمتر افعی). اما اگر بتوان افعی را بیهیچ رنجی به نزد پزشک سازندۀ قرص آورد و آنجا سر و دمش را قطـع کرد، بهتر است. اگر افعی پس از قطع سر و دم مدت زیـادی تکان خورد و خـون بسیار از آن رفت، خـوب است و الا به کار نمیآید. سپس پوستش را بکنند... و گوشت را به 3 یا 4 پاره تقسیم کنند و در ظرف سفالین نو بنهند... و در همۀ مراحل بایـد دست سازنده با روغـن بلسان اندود شـده باشد (ابن ربن، 451؛ رازی، المنصوری، 344-345؛ تمیمی، 497-498؛ اهوازی، 2/529-530؛ زهراوی، 1/377-388؛ ابن سینا، 3/313-314؛ ابن زهـر، 477-478). ابن قف افـزون بر ذکر مفصل این شرایط بهـری نیز دربـارۀ انواع افعیها سخن رانده است (ص 374-379).
از گزارش منحصر به فرد جاحظ در الحیوان میتوان دریافت که در سرزمین سجستان افعی بسیار بوده، و شمار بسیاری از مردمان آنجا، هنگامی که اعراب در 81ق پای بدانجا گذاردند، به کار مار افسایی، مارگیری و ساختن تریاق مشغول بودهاند و این شغل دستکم تا روزگار جاحظ رواج داشته است. چه، شماری از آنان افعی زنده یا مرده را برای فروش نزد محمد بن جهم میآوردهاند، تا در ساخت تریاق به کار رود. و نیز میتوان دریافت که خرید و فروش افعی در بغداد بدین منظور رواج داشته است (4/114-117، 168-169). نیز به گزارش او، در مجلسی با حضور سلمویة بن بنان، ابن ماسویه و بختیشوع بن جبرئیل (پس در ربع نخست سدۀ 3ق) نزد ابوعبدالله احمد بن ابی داوود دربارۀ نقش میزان گوشت افعی به کار رفته در تریاق و کارایی آن در برابر مارگزیدگی بحث شده است (4/123-126). همچنین در برخی آثار ادبی به این نکته تنها درمان زهر افعی گوشت خود آن است، اشاره شده (از جمله: همو، 4/250؛ «فیکیفیة...»، 273، مناظرۀ مار و صرصر).
زمان بهکارگیری و آزمایش تازگی و خلوص تریاق فاروق: پزشکان کهن، بر آن بودند که برای کارایی تریاق، لازم است که پس از ترکیب آن، چندی درنگ کرد و سپس آنرا به کار برد. به نظر ابن سرابیون مدت این درنگ (زمان ادراک تریاق) 12 سال است، اما آنان که میخواهند آن را زودتر به کار برند، پس از سال پنجم یا هشتم از آن بهره میگیرند. این دارو تا 30 سالگی تازه، و از آن پس کهنه محسوب میشود و دیگر اثری ندارد، یا اگر داشته باشد، اندک است (نک : مقالۀ هفتم، باب 8، فی وقت استعمال الدریاق؛ قس: اهوازی،2/533: ادراک دستکم 7 سال و به روایتی 5 سال؛ تمیمی، 496، که پس از دو سال جایز میداند). قوت تریاق پس از 30 سالگی تا 60 سالگی رو به ضعف میرود، تا آنکه پس از 60 سال کلاً بیفایده میشود و در این 30 سال از آن تنها در مواردی میتوان بهره برد که به داروی قوی نیاز نباشد (همانجا؛ نیز قلانسی، 43).
ابن سینا تریاق را به انسانی تشبیه میکند که کودکی (پیش از ادراک)، جوانی (دورۀ افزایش قوت)، میانسالی (دورۀ ثبات قوت)، پیری (کاهش قوت) و مرگ ( از دست دادن خاصیت تریاقی) دارد. این دورهها در سرزمینهای گرم/ سرد به ترتیب 6ماه تا یکسالگی، 10/20 سالگی، 20/40 سالگی، 30/60 سالگی است. و از آن پس آن را باید همچون برخی معجونهای دیگر که خاصیت پادزهری ندارند، به کار برد (3/311؛ جرجانی، ذخیره، 691-692؛ نیز قوصونی، 1/294؛ قس: زهراوی، 2/455؛ ابن بطلان، 165؛ ابن زهر، 475: به کارگیری پس از 3 روز را هم ممکن میداند!). نیز زمان ادراک معجون مثرودیطوس، شلیثا و تریاق الطین 6 ماه، و از آن تریاق الاربعة و نیز 3 قرص به کار رفته در تریاق کبیر، دو ماه است ( ابن سرابیون، همانجا؛ قلانسی، 44). البته این زمانها به کیفیت ترکیبات تریاق، شرایط و محل نگهداری نیز ارتباط دارد (عطار هارونی، 127، 131-132). بیشک در نگهداری از چنین معجون معجزهآسایی علاوه بر نکات پزشکی (مثلاً نک : قلانسی، 46)، باورهای مذهبی نیز دخیل خواهد بود، پس «باید جنب و حایض مسّ ظرف او نکند» (حکیم مؤمن، 983).
از آنجا که بهکارگیری تریاق کهنه، مغشوش یا بدلی، به قیمت جان بیمار تمام میشد و از طرفی آزمایش آن در کاربرد اصلی ممکن نبود، پزشکان روشهایی سادهتر برای آزمودن کیفیت و تازگی تریاق (محنة التریاق) به کار میبردند. از جمله 3 روشی که تقریباً همۀ پزشکان دورۀ اسلامی به همین ترتیب یادآور شدهاند (روش نخست بر خلاف گمان اعلم، 377، ابتکار ابن سینا نیست): 1. کسی را خربق سپید، سقمونیا یا مانند آن دهند و چون بر وی اثر کرد، به اندازۀ یک ترمسه یا نیم مثقال تریاق دهند، اگر مسهل را از کار خود باز داشت، نیک است.
2. روش جالینوس: افعی را بر خروس دشتی/ وحشی که بدنش خشک است، افکنند. سپس بدو تریاق دهند، اگر زنده ماند، تریاق نیکوست. به تأکید حنین اگر خروس اهلی باشد، چندان زود میمیرد که نمیتوان تریاق را بدان آزمود؛ 3. روش برخی پزشکان [یونانی] متأخر [و همۀ پزشکان دورۀ اسلامی[:
حیوانـی را دارویی کشنـده چـون افیون و مانند آن دهنـد، اگر تریاق بر وی کارگر شد، نیک است. در منابع جدیدتر به روشهای دیگر (گاه تا 7 روش) نیز اشاره شده است. از جمله آنکه تریاق نیکو، خون بسته را بگدازد (بیرونی تذکر میدهد که سجزیانا، شلیثا و مثرودیطوس نیز چنیناند)، چون در دهان افعی یا عقرب نهد بکشد، افعی را بگریزاند... (ابن سرابیون، مقالۀ هفتم، باب 8، محنة الدریاق؛ رازی، المنصوری، 346؛ کشکری، 533؛ اهوازی، 2/533؛ زهراوی، 1/380؛ ابن سینا، همانجا؛ بیرونی، الصیدنة، 143-144؛ کاسانی، 1/170؛ قلانسی، 46-47؛ ابن قف، 383؛ عطار هارونی، 132؛ قوصونی، 1/293؛ حکیم مؤمن، 984).
اعتقاد راسخ به آثار شگفت تریاق فاروق و مثرودیطوس تنها به جهان اسلام منحصر نبود، بلکه نه تنها در سراسر سدهها، که حتى مدتها پس از سست شدن نظام پزشکی کهن در اروپا، این دو دارو نه فقط به عنوان پادزهر عام، بلکه به عنوان درمان همۀ دردها تلقی میشدند. دستکم از سدۀ 12م شهر ونیز در ساخت «تریاق فاروق در اروپا شهرتی بسزا یافت و به همین مناسبت آن را «تریاق ونیز» نیز میگفتند (گریفین، 318). تا این روزگار هرگاه یکی از این دو دارو، خواصی را که از آنها انتظار میرفت، از خود نشان نمیدادند، آن را به کهنگی، خطای در ترکیب و ناپختگی سازنده نسبت میدادند (قس: شرط مهم نصیرالدین، 242: باید که طبیبی ماهر حاذق سازد، که بر وی اعتماد باشد، تا خواص او را باطل نکند، از بهر آنکه معجونهای ساخته اعتماد در حکم (در نسخۀ بدل: کسی) نتوان کرد، که مفردات او تمام هست یا نه).
سرانجام در 1745م ویلیام هبردن1 در رسالهای خواص شگفت منسوب به این دو دارو را رد کرد (جم ) که نخستین تأثیر آن حذف این دو دارو در نخستین چاپ دارونامۀ رسمی انگلستان («دارونامۀ لندن2») پس از انتشار این اثر، آن هم به فاصلۀ یک سال بود (برای تفصیل، نک : گریفین، 317-325؛ برای تحولات نسخۀ این دو دارو در اروپا، نک : نورتن، 60-65).
در پایان این قرن ساموئل هانمان (1755-1843م)، بنیانگذار پزشکی هوموپاتیک3 در مقالهای دربارۀ پادزهرهای برخی سموم گیاهی کهن که در 1798م در مجلۀ پزشکی هوفلاند و به زبان
آلمانی منتشر شد، تأکید کرد که امروزه همگان به مسخره بودن کاربرد این دو دارو (و برخی چارههای کهن دیگر) به عنوان پادزهر عام، آگاهاند (ص 322). با این اوصاف ذکر نسخۀ تریاق با حذف گوشت افعی (پس قاعدتاً نسخهای از مثرودیطوس) در دارونامۀ رسمی فرانسه در 1884م (نک : اعلم، 382) بسیار شگفت مینماید.
آثار نوشته شده در باب تریاق: در اینجا افزون بر آثاری که در عنوانشان، واژۀ تریاق یا مضمون دفع زیان زهرها آمده است، برخی آثار که مطالب شایان توجهی در این باب دارند نیز یاد میشوند:
آثار پزشکان یونانی و اسکندرانی:
1. نیکاندر کُلفونی: تریاکا، اثر منظومی دارای 958 بیت 6 وتدی مشتمل بر شرح انواع گزندگان زهرآگین (از جمله 14گونه مار سمی)، تأثیر نیش آنها و شیوۀ درمان، شرح 125 گونۀ گیاهی و نیز نخستین نمونۀ مکتوب از زالو انداختن.
2. روفوس افسوسی(نیمۀ نخست سدۀ 1 م): کتاب التریاق (ابن ندیم، 291) یا التریاقات و السموم و علاج المسمومین و ترکیب الادویة بحسب العلة و الزمان (ابن فاتک، 292؛ ابن ابی اصیبعه، 1/85).
1. W. Heberden 2. London Pharmacopoeia, 1746. 3. homoeopathic medicine
3. جالینوس: الفـ کتاب فی التریاق الى بَمفولیانس که به گفتـۀ حنین (شم 82) مشتمـل بر یک مقالـۀ کوتاه بـوده، و عیسی بن یحیـى آن را به عربـی درآورده است. ب ـ کتاب فی التریاق الى فیسون/ بیسُن در یک مقاله. ترجمه به سریانی از ایوب رهاوی و ترجمه به عربی از یحیی بن بطریق (همو، شم 83؛ ابن ندیم 290-291؛ قس ابن ابی اصیبعه، 1/98؛ رازی، الحاوی، 7/162، 8/74، جم : ... الـى قیصـر). پ ـ کتاب الادویة المقابلة للادواء، مقالۀ نخست در تریاق و مقالۀ دوم در معجونهای دیگر. یوحنا بن بختیشوع با کمک حنین آن را به سریانی درآورد و عیسی بن یحیى نیز این روایت سریانی را برای احمد بن موسـى به عربـی ترجمه کـرد (حنیـن، شم 81). تـ ابن ابی اصیبعـه (1/102) از کتاب منافع التریاق جالینوس، که حنین به آن اشاره نکرده نیز نام میبرد.
4. فیلغریوس (فیلاگریوس، سدۀ 4م): مقالة فی صنعة تریاقالملح (ابن ندیم، 292؛ قفطی، 261؛ ابن ابی اصیبعه، 1/103؛ رازی، همان، 7/100).
5. یحیى (یوحنا) نحوی (نیمۀ نخست سدۀ 6م): ابوریحان بیرونی از کتابی دربارۀ تریاق از یحیى نحوی یاد میکند که در آن به «تصرفات هر یک از 9 پزشک یونانی و علت شایستگی این تریاق برای فاروق نامیده شدن» پرداخته است ( فهرست،
29). چنان که گفته شد این اثر احتمالاً مأخذ اصلی مسلمانان در تاریخچۀ نیمهافسانهای تکمیل تریاق بوده است. شاید عنوان دیگر این رساله جوامع کتاب التریاق لجالینوس یاد شده توسط ابن ابی اصیبعه (1/105) باشد و نیز شاید همان اثری باشد که چند دستنویس آن با عنوان کتاب التراییق لجالینوس بتفسیر یحیی النحوی (GAS, III/159) به دست ما رسیده است (نیز ابن مطران، 224-225، که از تفسیر یحیى نحوی بر سخن جالینوس نقل میکند). مایرهوف در اظهار نظری شایستۀ بازنگری انتساب «تاریخچۀ تریاق» و «تاریخچۀ پزشکان» را به یحیى نادرست میپندارد (ص 21). همچنین تمیمی (ص509-511) از آنچه که استادش ابوالفتح متطبب از تفسیر یحیى نحوی بر الادویة المقابلة للادواء جالینوس بر وی املاء کرده، مطالبی در باب افزودههای یحیى بر معجون مثرودیطوس آورده است. تمیمی (ص 518) بر آن است که حنین بن اسحاق (گویا در مسائل) از این تفسیر بهره برده است.
آثار پزشکان دورۀ اسلامی:
1. جابر بن حیان: کتاب السموم. مؤلف افزون بر اشاراتی به تاریخچۀ تریاق و ذکر نسخۀ چند تریاق مختصر (همچون تریاق خمسه) تفصیل نسخ دیگر تریاق را به کتاب طب الکبیر خود ارجاع داده است (گ73 الف-75 الف، گ190 الف).
2. ابن ماسویه: السموم و علاجها (ابن ابی اصیبعه، 1/183؛ قس رازی، همان، 19/393: کتابالسموم ؛ نیز نک : GAS, III/235).
3. کندی: رسالۀ فی اشفیة السموم و کتاب السمومات و دفع ضررها (ابن ندیم، 258، 317؛ قفطی، 372؛ ابن ابی اصیبعه، 1/211).
4. اسـرائیل بن سهل (گویا برادر شاپور بن سهل)، به گفتۀ ابن ابی اصیبعه (1/161)، در کتاب فی التریاق خود که بسیار مشهور بود، برای ساخت نسخهای بسیار نیکو تلاش بسیار کرده بود.
5. حنین بن اسحاق: کتاب التریاق در دو مقاله (ابن ندیم، 294؛ رازی، همان، 1/38، 6/133، 8/56، 19/260، 376، 20/9، 27، 299، 300، جم ). سزگین (GAS, III/268) با توجه به موضعی از الحاوی رازی، که عبارت «ابن حنین فی کتاب التریاق» آمده است (1/38)، گمان کرده که اسحاق بن حنین نیز چون پدر کتابی با این عنوان داشته است. بخشی از کتاب مسائل فی الطب حنین، که خواهرزادهاش حبیش اعصم آن را به پایان رساند نیز به تریاق اختصاص دارد. ابن ابی صادق نیشابوری در شرحی که بر این کتاب نوشته، بر آن است که از مبحث تریاق به بعد این کتاب به قلم حبیش است، زیرا در این بخش آمده است: «سپس حنین بن اسحاق کتابی در دو مقاله دربارۀ تریاق نوشت»، در حالی که اگر این سخن از خود حنین بود، میگفت: سپس دو مقاله در این باره نوشتم (ابن ندیم، همانجا؛ ابن ابی اصیبعه، 1/197-198؛ ابن قف، 369-370).
6. ابوالعنبس الصمیری: کتاب الجوارش و الدریاقات (ابن ندیم، 151-152؛ در چاپ تجدد: ابوالعباس صیمری و الحوّایین و التریاقات).
7. السموم و التریاقات که ابن وحشیه مدعی است آن را از کتابی نبطی از آن یربوقا به عربی درآورده است. ابن وحشیه بر این ترجمۀ مفروض، مقدمهای مفصل درباب آثار ملل دیگر دربارۀ سمها و تریاقها نوشته است (گ 4 الف-6 ب).
8. ابن جلجل: مقالة فی ادویة التریاق (نک : سید، 22).
9. قسطا بن لوقا: کتاب السمومات و دفع مضارها (ابن ندیم، 317)، که ابن ابی اصیبعه آن را فی دفع ضرر السموم نامیده است (1/245).
10. اسحاق بن سلیمان اسرائیلی(ه م): کتاب فی التریاق (ابن جلجل، 87؛ ابن ابی اصیبعه،2/37).
11. تمیمی (ه م): کتاب فی صنعة التریاق الفاروق على ما یغلظ فیه من ادویته و... خطاب به فرزندش، کتاب فی التریاق، کتاب مختصر فی التریاق (ابن ابی اصیبعه، 2/89؛ قفطی، 105-106). تمیمی در مادة البقاء (ص493-518) نیز بهتفصیل در این باره سخن گفته است.
12. ابن رشد حفید (520-595ق) : مقالة فی التریاق (ابن ابی اصیبعه، 2/78).
13. ابوالبرکات هبةالله بغدادی مشهور به ابن ملکا: مقالة فی الدواء الذی الفه المسمی ببرشعثا (همو، 1/280، در اصل: برشعثا). این دارو بعدها با نام تریاق/ معجون برشعثا/ برءالساعة در میان پزشکان رواج یافت (ابن قف، 386؛ حکیم مؤمن، 1028-1029).
14. عبداللطیف البغدادی: کتاب التریاق (ابن ابی اصیبعه، 2/212).
15. عمادالدین دنیسری، معاصر ابن ابی اصیبعه و از کارکنان بیمارستان بزرگ نوری دمشق: کتاب نظم التریاق الفاروق، کتاب فی المثرودیطوس(همو، 2/272).
16. داوود بن عمر انطاکی: در 964ق کشف الهموم عن اصحاب السموم نوشت و تریاق ابداعی خود را در آن ذکر کرد (انطاکی، 2/95).
واژۀ تریاق/ دریاق در برخی آثار غیرپزشکی نیز به کار رفته است، همچون دریاق/ تریاق الفکر قدامة بن جعفر (ابن ندیم،130). دریاق ابرار، منظومۀ فارسی از امیرخسرو دهلوی، دریاق الذنوب ابوالفرج ابن جوزی، دریاق المحبین عزالدین احمد بن ابراهیم فاروثی رفاعی (د694 ق) و تریاق المحبین تقیالدین ابوالفرج عبدالرحمان بن عبدالمحسن واسطی، التریاق لاهل الاستحقاق جامی در شرح 40 حدیث (حاجی خلیفه، 2/286، 3/224).
به جز تریاقهای یاد شده، برخی تریاقهای دیگر با نام خاص وجود داشتهاند، از جمله: تریاق الخمسة (جابر، گ 190 الف، اما 6 جزء دارد)، تریاق برشعثا و معنای آن برءالساعة (ابن قف، همانجا)؛ تریاق الثوم (ابن زهر، 481-482)؛ دریاق یابس (عطار هارونی، 133)؛ تریاق الطین المختوم (جابر، گ 176ب، 177ب؛ رازی، المنصوری، 340؛ جرجانی، ذخیره، 693، الاغراض، 665)؛ تریاق العقارب و تریاق حلتیت (ابن جزار، 2/635؛ زهراوی، 1/383)؛ تریاق عزره (اهوازی، 2/534؛ زهراوی، 1/382؛ ابن سینا، 3/315-316) و تریاق العسکری که مردم خوزستان برای درمان نیش عقربهای خرد آن سرزمین بدان دست یافتهاند و برای قوت یافتن سپاهیان نیز نیکو ست (رازی، همان، 347-348؛ ابن قف، 386-387؛ دو نسخه از زهراوی، 1/383).
مفردات مشهور به تریاق: به نظر بیرونی هیچ جایی نیست که مردم آن چیزهایی را تریاق ننامند و اعتماد نشاید کرد مگر پس از آزمودن، زیرا که بیشتر آنها جنس یتوعات است
( الصیدنة، 144؛ کاسانی، 1/170). ابومنصور موفق هروی نیز تریاق نبطی را از جملۀ یتوعات میداند (ص 346). این مفردات نیز قابل ذکرند: تریاق هروی که به گفتۀ ابوالحسن طبری ترنجی برگ آن چون برگ سوسن و گلش چون گل سوسن سپید، خوشبو ست، بیخ آن به ایرسا ماند و تریاق گزش افعی است؛ تریاق لغیری: بیخی است چون شلغم و اهل زرنج آن را تازه به صورت خوراکی یا در ضماد به کار میگیرند و نوع دیگر آن در زابلستان روید که تلخ است؛ تریاق روستایی/ اهل بلد/ اهل الرستاق که سیر را گویند؛ تریاق ترکی: مومیا را گویند؛ تریاق فارسی که حجر التیس است (بیرونی، همان، 144-145، 207، الجماهر...، ذیل حجر التیس؛ کاسانی، 1/170-172؛ عقیلی، مخزن، 918؛ حاجی زین عطار، 85)؛ و تریاق بوشنجه یا شیر لاغیه (جرجانی، همان، 578).
مآخذ: ابن ابی اصیبعه، احمد، عیون الانباء، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، 1299ق؛ ابن اثیر، الکامل؛ ابن بطلان، مختار، تقویم الصحة، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1366ش؛ ابن بیطار، احمد، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق، 1291ق؛ ابن جزار، احمد، زاد المسافر و قوت الحاضر، به کوشش محمد سویسی و دیگران، تونس، 1999م؛ ابن جلجل، سلیمان، طبقات الاطباء و الحکماء، به کوشش فؤاد سید، قاهره، 1955م؛ ابن ربن طبری، علی، فردوس الحکمة فی الطب، به کوشش محمد زبیر صدیقی، برلین، 1928م؛ ابن زهر، عبدالملک، التیسیر فی المداواة و التدبیر، به کوشش میشل خوری، دمشق، 1403ق/ 1983م؛ ابن سرابیون، الکناش الصغیر، دستنوشتههای شم 9668 کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران و شم 19891 کتابخانۀ سلطنتی بروکسل؛ ابن سینا، القانون، بولاق، 1294ق؛ ابن فاتک، مبشر، مختار الحکم و محاسن الکلم، به کوشش عبدالرحمان بدوی، مادرید، 1377ق/1958م؛ ابن قف، ابوالفرج، جامع الغرض فی حفظ الصحة و دفع المرض، به کوشش سامی خلف حمارنه، عمان، 1409ق/1989م؛ ابن مطران، اسعد، بستان الاطباء و روضة الالباء، چ تصویـری، به کوشش مهـدی محقق، تهـران، 1368ش؛ ابن ندیم، الفهرست، بـه
کوشش فلوگل، لایپزیگ، 1871-1872م؛ ابن وحشیه، احمد، السموم و التریاقات، نسخۀ خطی شم 6341 کتابخانۀ مجلس شورا؛ همو، الفلاحة النبطیة، به کوشش توفیق فهد، دمشق، 1993م؛ ابن هندو، علی، مفتاح الطب و منهاج الطلاب، به کوشش مهدی محقق و محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1368ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة ، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1346ش؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344ش؛ اعلم، هوشنگ، «پادزهر»، جستارهایی در تاریخ علوم اسلامی، تهران، 1381ش؛ انطاکی، داوود، تذکرة اولی الالباب، بولاق؛ اهوازی، علی، کامل الصناعة الطبیة، قاهره، 1294ق؛ بیرونی، ابوریحان، الجماهر فی معرفة الجواهر، به کوشش یوسف هادی، تهران، 1374ش؛ همو، الصیدنة، به کوشش عباس زریاب، تهران، 1370ش؛ همو، فهرست کتب محمد بن زکریاء الرازی، به کوشش پاول کراوس، پاریس، 1936م؛ تمیمی، محمد، مادة البقاء فی اصلاح فساد الهواء و التحرز من ضرر الاوباء، به کوشش یحیى شعار، قاهره، 1999م؛ جابر بن حیان، کتاب السموم، چ تصویری نسخۀ خطی کتابخانۀ تیمورپاشای قاهره، به کوشش آلفرد زیگل (نک : مل ، زیگل)؛ جاحظ، عمرو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، 1388ق/1969م؛ جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة، چ تصویری نسخۀ خطی شم 4856 کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، 1345ش؛ همو، ذخیرۀ خوارزمشاهی، چ تصویری، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، 1355ش؛ حاجی خلیفه، کشف الظنون، به کوشش فلوگل، لایپزیگ، 1835م بب ؛ حاجی زین العطار، علی، اختیارات بدیعی، چ سنگی، کانپور، 1296ق/1879م؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفة، تهران، 1402ق؛ حمزۀ اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، بیروت، دار مکتبة الحیاة؛ حنین بن اسحاق، رسالة الى علی بن یحیى فی ذکر ماترجم من کتب جالینوس، به کوشش برگشترسر (نک : مل ، برگشترسر)؛ خطابی، محمد عربی، «ادویة الزهراوی من کتاب التصریف لمن عجز عن التألیف»، الاغذیة و الادویة عند مؤلفی الغرب الاسلامی، بیروت، 1990م؛ خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، 1895م؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، 1374-1390ق/1955-1970م؛ همو، المنصوری فی الطب، به کوشش حازم بکری صدیقی، کویت، 1408ق/1987م؛ زهراوی، ابولقاسم، التصریف لمن عجز عن التألیف، چ تصویری نسخۀ خطی شم 502 (بشیر اغا) کتابخانۀ سلیمانیه، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1986م؛ سید، فؤاد، مقدمه بر طبقات الاطباء (نک : هم ، ابن جلجل)؛ عطار هارونی، داوود، منهاج الدکان و دستور الاعیان، به کوشش حسن عاصی، بیروت، 1412ق/1992م؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، قراباذین کبیر، چ سنگی، 1265ق؛ همو، مخزن الادویة، کلکته، 1851م؛ «فی کیفیة تکوین الحیوانات و اصنافها»، رسائل اخوان الصفاء، طبیعیات، بیروت، 1957م، ج 2؛ قفطی، علی، تاریخ الحکماء، اختصار زوزنی، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، 1903م؛ قلانسی، محمد، اقراباذین، به کوشش محمد زهیر البابا، حلب، 1403ق/ 1983م؛ قوصونی مصری، مدین، قاموس الاطباء و ناموس الالباء، چ تصویری، دمشق، 1399ق/1979م؛ کاسانی، ابوبکر، ترجمه ]و تحریر[ کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1358ش؛ کشکری، یعقوب، کناش فی الطب، به کوشش علی شیری، بیروت، 1414ق/1994م؛ نصیر الدین طوسی، تنسوخ نامۀ ایلخانی، به کوشش مدرس رضوی، تهران، 1348ش؛ نیز:
Bergsträsser, G., Ħunain ibn Isħāq über die syrischen und arabischen Galen-Übersetzungen, Leipzig, 1925; Celsus, Medicina (On Medicine), tr. W. G. Spencer, London etc., 1938, vol. II; GAS; Griffin, J. P., »Venetian Treacle and the Foundation of Medicines Regulation«, British Journal of Clinical Pharmacology, 2004, vol. LVIII(3); Hahnemann, S., »Antidotes to Some Heroic Vegetable Substances«, The Lesser Writings, tr. R.E. Dudgeon, B. Jain Publishers, 2003; Heberden W., Antitherica, An Essay on Mithridatium and Theriaca, 1745; Meyerhof, M., »Joannes Grammatikos (Philoponos) von Alexandrien und die arabische Medizin«, Mitteilungen des deutschen Institutes für ägyptische Altertumskunde in Kairo, 1931, vol. II; Norton, S., »The Pharmacology of Mithridatum: A 2000-Year-Old Remedy«,
Molecular Interventions, 2006, vol. VI; The Oxford English Dictionary,
1989; Oxford Latin Dictionary ; 1968; Pliny, Natural History, tr. H. R. Rackham, London etc., 1952, vol. IX; Plutarch, Moralia, vol. V (Isis and Osiris), tr. F. C. Babbitt, London etc., 1969; Siggel, A., tr. Das Buch der Gifte des Ğābir ibn Hayyān, Wiesbaden, 1958.
یونس کرامتی
بسنجید با مقاله پرو پیمان انگلیسی ویکی پدیا
Theriac or theriaca was a medical concoction originally formulated by the Greeks in the 1st century AD and became popular throughout the ancient world as far away as China and India via the trading links of the Silk Route.[1] It was an alexipharmic, or antidote, considered a universal panacea,[2] for which it could serve as a synonym: in the 16th century Adam Lonicer wrote that garlic was the rustics' Theriac or Heal-All.[3]
The word theriac comes from the Greek term θηριακή (thēriakē), the feminine of θηριακός (thēriakos), signifying "pertaining to animals",[4] from θηρίον (thērion), "wild animal, beast".[5] The ancient bestiaries included information— often fanciful — about dangerous beasts and their bites. When cane sugar was an exotic Eastern commodity, the English recommended the sugar-based treacle as an antidote against poison,[6] originally applied as a salve.[7] By extension, treacle could be applied to any healing property: in the Middle Ages the treacle (i.e. healing) well at Binsey was a place of pilgrimage.
Norman Cantor observes[8] that the remedy was homeopathic in its supposed effect, following the principle of "the hair of the dog," in which a concoction containing some of the poisonous (it was thought) flesh of the serpent would be a sovereign remedy against the creature's venom: in his book on medicine,[9] Henry of Grosmont, 1st Duke of Lancaster wrote that "the treacle is made of poison so that it can destroy other poisons". Thinking by analogy, Henry Grosmont also thought of theriac as a moral curative, the medicine "to make a man reject the poisonous sin which has entered into his soul." Since the plague, and notably the Black Death, was believed to have been sent by God as a punishment for sin and had its origins in pestilential serpents that poisoned the rivers, theriac was a particularly appropriate remedy or therapeutic.[10]
Contents [show]
[edit]History
According to legends, the history of theriac begins with the king Mithridates VI of Pontus who experimented with poisons and antidotes on his prisoners. His numerous toxicity experiments eventually led him to declare that he had discovered an antidote for every venomous reptile and poisonous substance. He mixed all the effective antidotes into a single one, mithridatium or mithridate. Mithridate contained opium, myrrh, saffron, ginger, cinnamon and castor, along with some forty other ingredients.[11] When the Romans defeated him, his medical notes fell into their hands and Roman medici began to use them. Emperor Nero's physician Andromachus improved upon mithridatum by bringing the total number of ingredients to sixty four, including viper's flesh,[11] a mashed decoction of which, first roasted then well aged, proved the most constant ingredient.[12] Lise Manniche, however, links the origins of theriac to the ancient Egyptian kyphi recipe, which was also used medicinally.[13]
Greek physician Galen devoted a whole book Theriaké to theriac. One of his patients, Roman emperor Marcus Aurelius, took it on regular basis.
In 667, ambassadors from Rûm presented the Emperor Gaozong of the Tang Dynasty in China with a theriac. The Chinese observed that it contained the gall of swine, was dark red in colour and the foreigners seemed to respect it greatly. The Tang pharmacologist Su Kung noted that it had proved its usefulness against "the hundred ailments." Whether this panacea contained the traditional ingredients such as opium, myrrh and hemp, is not known.[14]
In medieval London, the preparation arrived on galleys from the Mediterranean, under the watchful eye of the Worshipful Company of Grocers. Theriac, the most expensive of medicaments, was called Venice treacle by the English apothecaries.
At the time of the Black Death in the mid 14th century, Gentile da Foligno, who died of the plague in June 1348, recommended in his plague treatise that the theriac should have been aged at least a year. Children should not ingest it, he thought, but have it rubbed on them in a salve.[15]
In 1668, the famous French apothecary, Moyse Charas, published the formula for theriac, seeking to break the monopoly held by the Venetians at that time on the medication, thereby opening up the transfer of medical information.[1]
[edit]Traditional theriac
The production of a proper theriac took months with all the collection and fermentation of herbs and other ingredients. It was supposed to be left to mature for years. As a result it was also expensive and hence available only for the rich.
Patients would use theriac for bites but also as a preventative against any kind of poisoning and eventually against just about anything. It was used in salves and plasters or just eaten in chunks.
According to the commentary on Exodus, Ki Thisa, the Ramban lists the ingredients of theriac as leaven, honey, flesh of wild beasts and reptiles, dried scorpion and viper.
By the time of the Renaissance, the making of theriac had become an official ceremony, especially in Italy. Pharmacists sold it as late as 1884.
[edit]Theriaca Andromachi Senioris
Theriaca andromachi or Venice Treacle contained 64 ingredients. In addition to viper flesh and opium, it included cinnamon, agarics and gum arabic. The ingredients were pulverised and reduced to an electuary with honey.
The following ingredients for the theriac were taken from the Amsterdammer Apotheek (1683) and translated from the old Latin names into the Latin names now used where possible [16] Not all ingredients are known, and identifications and assignments below are tentative.
Roots: Iris, Balsamorhiza deltoidea, Potentilla reptans (creeping cinquefoil), Rheum rhabarbarum (garden rhubarb), Zingiber officinale, Angustifolia odorata, Gentiana, Meum athamanticum (spignel), Valeriana, Corydalis cava (hollowroot), glycyrrhiza
Stems and barks: Cinnamomum zeylanicum (cinnamon), Cinnamomum aromaticum (cassia)
Leaves: Teucrium scordium (water germander), Fraxinus excelsior, Clinopodium calamintha (lesser calamint), Marrubium vulgare (white or common horehound), Cymbopogon citratus (West-Indian lemongrass), Teucrium chamaedrys (wall germander), Cupressasae, Laurus nobilis (bay laurel), Polium montanum, Cytinus hypocistis
Flowers: Rosa, Crocus sativus, Lavandula stoechas (French lavender), Lavandula angustifolia (common or English lavender), Centaurea minoris
Fruits and seeds: Brassica napus (rapeseed), Petroselinum (parsley), Nigella sativa, Pimpinella anisum (anise), Elettaria cardamomum, Foeniculum vulgare (fennel), Hypericum perforatum (St. John's wort), seseli, thlaspi, Daucus carota (carrot), Piper nigrum (black pepper), Piper longum (long pepper), Juniperus (juniper), Syzygium aromaticum (clove), Canary Island wine, Agaricus
Gums, oils and resins: Acaciae (acacia), Styrax benzoin, Gummi arabicum, Sagapeni (wax of an unknown tree, possibly some kind of Ferula), Gummi Opopanax chironium, Gummi Ferula foetida, Commiphora (a tree from which myrrh is derived), incense, Turpentine from Cyprus, oil from Myristica fragans (nutmeg), Papaver somniverum (opium poppy)
Animal parts and products: Castoreum, Trochisci Viperarum, Narbonne white honey
Mineral substances: Boli armen. verae, Chalciditis (copper containing substance), Dead sea bitumen
Magmatis Hedychroi
[edit]See also
Mithridate
Theriaca
[edit]Notes
^ a b Boulnois, Luce (2005). Silk Road: Monks, Warriors & Merchants. Hong Kong: Odyssey Books. p. 131. ISBN 962-217-721-2.
^ Griffin, J.P.. "Journal of Clinical Pharmacology, Volume 58 Issue 3 Page 317-325, September 2004 (Article Abstract)". www.blackwell-synergy.com. Retrieved 2008-05-26.
^ A. Vogel, Plant Encyclopedia. s.v. "Allium sativum," (on-line text).
^ θηριακός, Henry George Liddell, Robert Scott, A Greek-English Lexicon, on Perseus
^ θηρίον, Henry George Liddell, Robert Scott, A Greek-English Lexicon, on Perseus
^ "Merriam-Webster's Online Dictionary: treacle". Merriam-Webster. Retrieved 2007-02-28.
^ Oxford English Dictionary, s.v. "Treacle".
^ Cantor 2001:174.
^ Livre de seyntz medicines, 1354.
^ Noted by Cantor 2001:174.
^ a b (Hodgson 2001, p. 18)
^ Norman F. Cantor, In the Wake of the Plague: The Black Death and the World It made(New York: Harper) 2001: 174ff.
^ Manniche, Lise (1999). Sacred Luxuries. Cornell University Press. ISBN 978-0-8014-3720-5.
^ (Schafer 1985, p. 184)
^ Noted by Cantor 2001:175, who observes that Gentile also used gold and ground gemstones in medications and recommended amulets.
^ Pharmacopaea Amstelredamensis, (Amsterdam: Jan ten Hoorn over 't oude Heere Logement), 1683
[edit]References
Hodgson, Barbara (2001), In the Arms of Morpheus: The Tragic History of Morphine, Laudanum and Patent Medicines, Firefly Books, ISBN 1-55297-540-1.
Majno, Guido (1991), The Healing Hand: Man and Wound in the Ancient World, Harvard University Press, pp. 413–417, ISBN 0-674-38331-1.
Schafer, Edward H. (1985), The Golden Peaches of Samarkand: A Study of T'Ang Exotics, University of California Press, ISBN 0-520-05462-8.
[edit]Further reading
Griffin, J. P., Venetian treacle and the foundation of medicines regulation, British Journal of Clinical Pharmacology 58:3, Pages 317-325. doi:10.1111/j.1365-2125.2004.02147.x PMID 15327592
[edit]External links
Wikimedia Commons has media related to: Theriac
View page ratings
Rate this page
What's this?
Trustworthy
Objective
Complete
Well-written
I am highly knowledgeable about this topic (optional)
Submit ratings
Categories: History of ancient medicineAncient Greek medicinePsychoactive drugsGreek loanwords
قس آلمانی
Theriak ist eine historisch als Antidot entwickelte Arznei, die im Mittelalter als Universalheilmittel gegen alle möglichen Krankheiten und Gebrechen angewandt wurde. Heute wird Theriak in abgewandelter, opiumfreier Zusammensetzung vereinzelt noch für die volksmedizinische Anwendung, vorwiegend im Internet, angeboten.
Inhaltsverzeichnis [Anzeigen]
Antike [Bearbeiten]
Die Ärzte des klassischen Griechenland versuchten die Bisse giftiger Schlangen mit einer Kräutermixtur aus Anis, Fenchel und Kümmel zu behandeln. Das Rezept für dieses Heilmittel war in die Mauer des Asklepieions von Kos eingemeißelt. Die Arznei nannte man Theriak, eine Bezeichnung, die erstmals um ca. 170 v. Chr. bei Nikandros von Kolophon, Arzt, Grammatiker und Dichter, erwähnt wird.
Mithridates VI. Eupator (* 132 v. Chr.; † 63 v. Chr.), König von Pontos in Kleinasien, hatte Grund, sich vor Giftanschlägen aus seiner Familie und seinem Umfeld zu fürchten, denn er hatte als Jugendlicher vermutlich seinen Vater und seine Mutter vergiftet, um an die Macht zu gelangen. Er erweiterte mit Hilfe seines Leibarztes die Rezeptur des Theriak auf 54 Ingredienzen, darunter „magische“ Zutaten wie Entenblut, Schlangen- und Krötenfleisch. Nach ihm wurde das Mittel, das er selbst als Vorbeugung gegen Giftanschläge eingenommen haben soll, auch Mithridat oder Mithridatium genannt.
Die Zusammenstellung wurde später um Opium als weitere Zutat erweitert. Die persische bzw. turkmenische Bezeichnung „Teriak“ bzw. „Theriaak“ für die aus dem Mohn gewonnene Substanz[1][2][3] ist eine der mutmaßlichen Sprachwurzeln des Begriffs. Nach einer anderen etymologischen Deutung könnte er von dem griechischen Wort „therion“ (= wildes Tier) abgeleitet sein.
Im antiken Rom soll Andromachos, der Leibarzt des Kaisers Nero, den Theriak durch zahlreiche weitere Zutaten, u. a. auch durch Vipernfleisch, ergänzt haben. Diese Medizin wurde Theriaca andromachi genannt und erfreute sich großer Beliebtheit. Nero soll sie ebenso wie der römische Kaiser Mark Aurel aus Angst vor einem Giftmord regelmäßig zur Vorbeugung eingenommen haben.
Der griechisch-römische Arzt Galenus (oder Galen, * um 129 in Pergamon, † um 199 in Rom) empfahl Theriak mit einem Zusatz von Vipernfleisch als Heilmittel gegen Vipernbisse. Mit zunehmender Verbreitung der Arznei wurde die Zusammensetzung immer komplizierter, bereits Galen beschreibt in seinem Werk De Antidotis eine Rezeptur mit 70 Zutaten.[4]
Mittelalter [Bearbeiten]
Im Mittelalter galt Theriak, oft auch als „Himmelsarznei“ bezeichnet, als ein universelles Wundermittel[5], das gegen alle nur denkbaren Krankheiten Heilung versprach, u. a. auch gegen Syphilis, Pest und Cholera. Das Mittel wurde sowohl in seriösen Apotheken, aufbewahrt in kostbaren Gefäßen, als auch von zweifelhaften, umherziehenden Quacksalbern angeboten. Um einen einheitlichen Standard der Rezeptur zu wahren und Fälschungen zu unterbinden, sah man sich vielerorts genötigt, Theriak unter Aufsicht von Ärzten, Ratsherrn und Apothekern öffentlich herzustellen.
Renaissance [Bearbeiten]
Die bedeutendste Fabrikation für Theriak befand sich in Venedig. Die Zubereitung des Venezianischen Theriac wurde als öffentliche, mehrtägige Zeremonie in Anwesenheit höchster Autoritäten mit großem Schaugepränge begangen. Der damals weltweite Handel mit diesem kostbaren und begehrten Medikament trug nicht unwesentlich zum Reichtum der Stadt Venedig bei. Weitere Zentren der Theriak-Herstellung lagen in Deutschland (Nürnberg) und in den Niederlanden (Amsterdam).
Mit den Jahren war die Zutatenliste auf bis zu 300 Inhaltsstoffe angewachsen und die Herstellung erforderte eine ausgeklügelte, an magische Riten erinnernde Behandlung. Infolge der aufwendigen Zubereitung und wegen der Kostbarkeit der Ingredienzien war der im Range eines Allheilmittels stehende Theriak nur für Vermögende erschwinglich. In bäuerlichen Kreisen galt der Knoblauch als Allheilmittel. In der frühen Neuzeit wurde deshalb der Knoblauch als „Bauerntheriak“ bezeichnet.[6]
Neuzeit und Gegenwart [Bearbeiten]
Rezepturen für Theriak finden sich in medizinischen und pharmakologischen Lehrbüchern noch bis in das 19. Jahrhundert. Als eine von vielen Rezepturen sei hier die Pharmacopoea germanica von 1882 zitiert, die erste gesamtdeutsche Vorschrift für die Arzneibereitung. Sie nennt die folgenden Inhaltsstoffe:[7]
1 Teil Opium
3 Teile spanischen Wein
6 Teile Angelikawurzel
4 Teile Rad. Serpentariae (Wurzel der Virginenhohlwurzel, Aristolochia serpentariae)
2 Teile Baldrianwurzel
2 Teile Meerzwiebel
2 Teile Zitwerwurzel
9 Teile Zimt
1 Teil Grüner Kardamom
1 Teil Myrrhe
1 Teil Eisenvitriol
72 Teile Honig
Die medizinische Wirksamkeit von Theriak wird nach heutiger Kenntnis stark bezweifelt.
Literatur [Bearbeiten]
Gilbert Watson: Theriac and Mithridatium: A study in therapeutics, Londin 1966 (= Publications of the Wellcome Historical medical library, Neue Folge, 9)
Bernt Karger-Decker: Gifte, Hexensalben, Liebestränke, Düsseldorf 2002, ISBN 3491960495
Hans Schadewaldt: Theriak, in: Magische Kräfte edler Steine, Köln 1990, S. 55-64
Erika Jannsen: Vom Theriak, Planta medica 4 (1956), 2, S. 51ff.
Peter Dilg: Theriaca - die Königin der Arzneien, Deutsche Apotheker-Zeitung 126 (1986), S. 2677-2682
Michael R. McVaugh: Theriac at Montpellier 1285-1325 (with an edition of the 'Questiones de tyriaca' of William of Brescia, Sudhoffs Archiv 56 (1972), S. 113-144
Weblinks [Bearbeiten]
Commons: Theriak – Sammlung von Bildern, Videos und Audiodateien
Wiktionary: Theriak – Bedeutungserklärungen, Wortherkunft, Synonyme, Übersetzungen
Arznei der Könige, König der Arzneien Artikel in der "Wiener Zeitung" vom 27. Mai 2010, Beilage "ProgrammPunkte", S. 7.
Quellen [Bearbeiten]
↑ The history of the poppy and of opium and their expansion in antiquity in the eastern Mediterranean area, Prof. Dr. P. G. KRITIKOS; S. P. PAPADAKI; Laboratory of Pharmacognosy, University of Athens, Greece
↑ Carl A. Trocki; Opium, Empire and the Global Political Economy; Appendix 3
↑ Nina Kerimi, Opium use in Turkmenistan: a historical perspective; Department of Psychiatry, The Turkmen StateMedical Institute, Ashgabat, Turkmenistan Addiction, Sep 2000, Vol. 95 Issue 9, p1319, 15p
↑ Lutz Winckler: Galens Schrift "De Antidotis", Marburg 1980
↑ Thomas Holste: Der Theriakkrämer. Ein Beitrag zur Frühgeschichte der Arzneimittelwerbung, Pattensen/Hannover 1976 (= Würzburger medizinhistorische Forschungen, 5)
↑ Johann Werfring: Der Ursprung der Pestilenz. Zur Ätiologie der Pest im loimographischen Diskurs der frühen Neuzeit, Edition Praesens, 2. Aufl., Wien 1999 (= Medizin, Kultur und Gesellschaft, 2), ISBN 3-7069-0002-5, S. 131.
↑ Meyers Konversationslexikon von 1897, Band 16, S. 818
Kategorien: ArzneimittelPharmaziegeschichte
قس اسپانیولی
La triaca o teriaca (del árabe tiryāq, del latín theriaca y del griego θηριον) era un preparado polifármaco compuesto por varios ingredientes distintos (en ocasiones más de 70) de origen vegetal, mineral o animal, incluyendo opio y en ocasiones carne de víbora. Se usó desde el siglo III a. C., originalmente como antídoto contra venenos, incluyendo los derivados de mordeduras de animales, y posteriormente se utilizó también como medicamento contra numerosas enfermedades, siendo considerado una panacea universal. Se popularizó en la Edad Media, y durante muchos siglos se empleó con variaciones en su formulación, registrándose en las principales farmacopeas de la época hasta que perdió auge en los siglos XVIII y XIX.
Contenido [mostrar]
[editar]Composición
Los ingredientes utilizados variaron en número, cantidad y condición, dependiendo de la época, del uso al que fuera dedicada y del farmacéutico encargado de su elaboración. El número de sus componentes podía variar entre los 4 de la triaca diatessaron y 78 de la de Nicostrato. La cantidad utilizada de cada ingrediente era minuciosamente pesada, a veces hasta la sexagésima parte de un denario1 (0,08 gramos).
Algunos de los componentes utilizados en las triacas elaboradas en la antigüedad no han podido ser todavía identificados. Entre los conocidos destacaba el uso del opio como componente principal, así como de numerosas especies vegetales entre las que se incluyen eléboro, jengibre, iris de Florencia, valeriana, acorus aromático, ruibarbo, potentilla, raíz de aristolochia, raíz de asarum, raíz de genciana, madera de aloe, canela de Ceylán, escila, díctamo de Creta (mejorana), rosa roja, azafrán, champiñón de París, zumo de regaliz, extracto de acacia catechu, goma arábiga, mirra, olíbano, benjuí y otras muchas más. También se usaron ingredientes de procedencia animal, como castóreo o carne de víbora, y minerales, tales como terra sigillata, betún de Judea o sulfato de hierro.
Todas estas sustancias eran convenientemente desecadas, trituradas hasta formar una mezcla homogénea y disueltas en trementina, vino y una cantidad abundante de miel, que actuaba como excipiente, siendo la triaca, por esta razón, considerada un electuario.
La fórmula exacta fue recogida en numerosos tratados, desde la Theriakà de Galeno en el siglo I hasta la Pharmacopoeia augustana de 1653 de Johann Zwelfer, el Codex francés de 1758 o las farmacopeas españolas de principios del siglo XX.
[editar]Administración
Para las afecciones internas la dosis habitual era de 4 gramos para los adultos, y de entre 50 centigramos a 2 gramos para los niños, según su edad, pudiendo tomarse en estado sólido o disuelta en agua o vino. Para su uso externo podía untarse a modo de pomada; José Arnau, médico valenciano del siglo XVIII, era partidario de administrarla estopada: disuelta la triaca en vino y aplicada sobre una estopa a modo de cataplasma.2
[editar]Historia
[editar]Orígenes
Mitrídates VI.
Su antecedente se atribuye a los preparados elaborados en la Escuela de Alejandría, aunque más conocido fue el mitridato o mithridatium, así llamado en recuerdo de Mitrídates VI, rey del Ponto del siglo II a. C., en Asia Menor. En un intento por protegerse de posibles envenenamientos, Mitrídates experimentaba los efectos de distintos venenos y antídotos con delincuentes convictos y consigo mismo. Según Apiano, cuando fue derrotado por Pompeyo, Mitrídates VI intentó suicidarse ingiriendo veneno para evitar su captura por los romanos, pero al estar inmunizado contra todo tipo de tóxicos, debió recurrir a uno de sus oficiales para que le provocase la muerte a espada.3 Aulio Cornelio Celso, enciclopedista romano del siglo I a. C., recogió en su obra De Medicina (V.23.3) la composición del mithridatium.
También en el siglo II a. C. se conocería la triaca de Nicandro, recogida por Nicandro de Colofón en su poema Theriakà.
[editar]Antigüedad
En el siglo I Andrómaco, médico del emperador romano Nerón, mejoró la fórmula del mithridatium, ampliando el número de sus ingredientes e incluyendo la carne de víbora. La composición de la triaca de Andrómaco o triaca magna quedó recogida en un poema compuesto por el propio Andrómaco. Antipater, Nicostrato o Damocrates también dejarían constancia de otras tantas triacas.
Plinio el Viejo, en su Naturalis Historia (siglo I) se muestra escéptico de la utilidad de las triacas, dado lo reducido de algunos de sus ingredientes y lo absurdo de sus proporciones.4
En el siglo II se haría famosa la gran triaca de Galeno, quien dedicaría un libro completo a este compuesto.
El Antidotarium Nicolai, publicado en Italia a mediados del siglo XI o el Tratado de la teriaca del siglo XII, en árabe, también harían referencia a la triaca.
[editar]Edad moderna
Francisco Franco, médico español del siglo XVI, les dedicaría un capítulo de su obra Libro de enfermedades contagiosas y de la preseruación dellas detallando el proceso de su elaboración, al igual que Fray Esteban Núñez en Miropolio general y racional de botica (1680) o Juan Francisco Capello en Epílogo de maravillosos, y experimentados antídotos contra la peste de 1721.
La triaca se convirtió posteriormente en un artículo importante de comercio en la Europa Occidental; la triaca veneciana era especialmente valorada. Durante el siglo XVIII, en las grandes ciudades europeas la pomposa ceremonia de elaborar las triacas corría a cargo de farmacéuticos destacados bajo la supervisión, normalmente, del Collegium medicum local.
[editar]Edad contemporánea
En los siglos XVIII y XIX, con el desarrollo de la química, comenzaron a aparecer las primeras discusiones serias sobre la efectividad real de las triacas, y su importancia empezó a decaer.
En 1745 William Heberden, médico inglés del Royal College of Physicians de Londres, publicó un tratado (Antitheriaka:Essay on Mithridatium and Theriaca) recogiendo los efectos inútiles de los ingredientes, lo que motivó la exclusión de las triacas de la farmacopea londinense al año siguiente.
En Bolonia desapareció a finales del siglo XVIII, en Venecia a mediados del siglo XIX y en Nápoles a principios del siglo XX.5
En México fue retirada en 1908, cuando salió publicada la edición del Códex Francés. En España, el Colegio de Farmacéuticos de Madrid decidió en 1920 dejar de preparar el medicamento.6
[editar]Véase también
Historia de la Farmacia
[editar]Referencias
↑ Plinio el Viejo, Historia natural (XXIX.24-25).
↑ Anastasio Chinchilla: Anales históricos de la medicina en general (1848)
↑ Apiano Historia romana (XVI, 111). Dión Casio en su Historia romana (XXXVII, 13) y Juniano Justino en Epitoma Historiarum Philippicarum (XXXVII, 2), también hacen referencia a la resistencia de Mitrídates VI al veneno.
↑ Plinio el Viejo, Historia natural (XXIX.24-25).
↑ J. Esteban de Sagrera Historia de la farmacia ISBN 84-458-1424-9.
↑ Mª del Carmen Francés Causapé La Colección de medicamentos.
Ver las calificaciones de la página
Evalúa este artículo
¿Qué es esto?
Confiable
Objetivo
Completo
Bien escrito
Estoy muy bien informado sobre este tema (opcional)
Enviar calificaciones
Categorías: Historia de la medicinaPolifármacos
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
تریاق . [ ت َ / ت ِرْ ] (معرب ، اِ) معرب تریاک و آن دوایی مرکب است معروف ، که چند ادویه را کوفته و بیخته در شهد آمیزند و آن دافع اقسام زهر...
تریاق . [ ت ِرْ ] (اِخ ) دهی است به هرات . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). و رجوع به تریاقی شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
تریاق زار. [ ت َ / ت ِرْ ] (اِ مرکب ) محل تریاق . آنجا که پادزهر بسیار باشد. (فرهنگ فارسی معین ) : کوه اگر پر مار شد باکی مدارکو بود در اندرون ...
تریاق تپه . [ ت ِرْ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران که در 11 هزارگزی جنوب باختری شهریار و 11 هزارگزی راه عمومی قر...
تریاق لان . [ ت َ / ت ِرْ ] (اِ مرکب ) محل تریاق . مکان پادزهر. (فرهنگ فارسی معین ) : سروری زهر است جز آن روح راکه بود تریاق لانی ز ابتدا. ...
تریاق لانی . [ ت َ / ت ِرْ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پادزهر لان و لان نام کوهی است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از بهار عجم ). و رجوع به ...
تریاق هروی . [ ت َ / ت ِرْ ق ِ هََ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نباتی است در نواحی هری و برگ او به برگ سوسن مشابهت دارد و گل او چون گل س...
تریاق بزرگ . [ ت ِ/ ت َرْ ق ِ ب ُزُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ظاهراً همان تریاق اکبریا تریاق کبیر است : و بهترین چیزی مردم پیر را تریاق بزرگ ...
تریاق کبیر. [ ت َ / ت ِرْ ق ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) معجونی است مرکب از هفتاد ادویه و این را تریاق فاروق نیز گویند. دافع جمیع زهرها و ...