اجازه ویرایش برای همه اعضا

شیوا

نویسه گردانی: ŠYWʼ
تخلص شاعر (مر حوم اکبر مدرس اول "شیوا" مترجم اشعار حافظ ،خیام ، با با طاهربصورت شعرترکی ،ایشان غزلسرا و روزنامه نگار هم بودند .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
شیوا. [ شی ] (ص ) فصیح . ظریف . بلیغ. (یادداشت مؤلف ) (مؤید الفضلاء)(فرهنگ جهانگیری ). فصیح و بلیغ. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از غیاث ) (از آ...
شیوا. [ شی ] (اِخ ) سومین تشخص تثلیث هندی ، خدای مخرب . (فرهنگ فارسی معین ).
شیوا. [ شی ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان لاهیجان . آب از نهر کیاجو از سفیدرود. سکنه ٔ آن 301 تن . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
1 - شیوا ( برای سخن ) ؛ این واژه که همتای عربی آن بلیغ است (فصیح برای نوشته به کار می رود و در پارسی رسا گویند) در پهلوی شِپاک گفته می شده و به معنی پ...
همتای پارسی این واژه ی عربی در زبان پشتو این است: وَتون vatun. *** فانکو آدینات 09163657861
شیوع . [ ش ُ ] (ع مص ) شیع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آشکار شدن . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث ). آشکارا شدن خبر. (تاج المصادر بیهقی ...
شیوع . [ ش َ ] (ع اِ) فروزینه ٔ آتش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
شیوع . [ ش ُ ] (ع اِمص ، اِ) اشتهار و شهرت و پراش . || هر چیز که همه کس آنرا بدانند و در همه جا فاش باشد. (ناظم الاطباء).- شیوع به هم رسا...
شیوع یافتن . [ ش ُ ت َ ] (مص مرکب ) مشهور و متداول شدن . (فرهنگ فارسی معین ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جاوید مدرس اول
۱۳۹۱/۰۸/۰۴ Iran
0
0

استاد اکبر مدرس اول ( شیوای تبریزی ) فرزند حاج میرزا احمد بن حسین مدرس تبریزی، بانی مدارس نوین و ادبستان رشدیه
(نه دبیرستان رشدیه بعدی ) که به همت مرحوم میرزا حسن رشدیه در تبریز و با مدیریت حاج میرزا احمد مدرس بنیان نهاده بودند ، در شب سه شنبه ۱۷ شهر جمادی الاول سال ۱۳۳۸ مطابق با سال ۱۲۹۹ شمسی درکوچه لک لر ، دربند مدرس که به نام خانواده ی جلیله ی شان مزین گردیده بود در تبریز دیده به هستی گشوده و از همان اوان در کلاسهای مدرسه ی پدر دانشمندش به تلمذ شروع می نماید .استاد مدرس در مقدمه ی کتاب حافظ ترکی به پاس خدمات فرهنگی پدر ارجمندش ترجمه کتاب را در مرحله ِی اول به متکلمین زبان ترکی سپس به پدر خود که معلم اش نیز بود تقدیم می نماید .
استاد هنوز به سن بلوغ نرسیده و دوران طفولیت را می گذراندند که در یک حادثه ی ناگوار ( ما نامش را گذاشتیم ناگوار ) و تاسف بر انگیز گوش راستشان ناشنوا گردیده و از همان عهد بود که کابوس رنجها درب منزل استاد را شناخته هی دق ا لباب می نماید . چنان که گفته شد استاد از همان زمانها طعم تلخ زندگیش را می چشد اما این هم از عجایب روزگار بود که ایشان به آن همه سختی ها پشت پا نهاده و راست قامتان به نبرد با مشکلات می پردازد . با این حال که در آن زمان تحصیل چندان نیز آسان نبود بلخصوص برای کسی که پدر نداشت ( پدر آقای مدرس به سال ۱۳۰۸ در تبریز دارفانی را وداع گفته و پس از اینکه جنازه مطهر ایشان بصورت امانت در مقام امامزاده چرنداب مدفون گردیده و پس از ۷ سال به توسط فرزند مهتر بنا به وصیت صاحب ترجمه به نجف الاشرف انتقال می یابد) اما وی با جدیت تمام به ادامه ی تحصیل می پردازد و با پشتکاری خود موانع و مشکلات را پشت سر می گذارد . پدرش که خود ناظر بر جریان مشروطه بود سخن ها از آن انقلاب در خانه می کرد و فرزندان نیز کم کم با نام مشروطه آشنا می شدند .دیری نمی گذرد که شیوا اقدام به سرودن اشعاری با بن مایه های حماسی و عاشقانه می نمایند .چرا که ایشان این استعداد و هنر را از پدر خود به ارث برده بودند. اولین اشعار این شاعر مجهول ا لقدر در رابطه با جریانهای مشروطه و قیام خیابانی صورت می پذیرد . او پس از آنکه انقلاب مشروطه ناکام می ماند و فرزندان وطنش هر کدام به طرزهایی شربت گوارای شهادت نوش می کنند نمی تواند راحت بنشیند و این بار به زبانی که از نیاکانش مانده چنین می سراید

بوجور مسخ اولدون اللرده ندن بی چاره مشروطه
اولوبسان مایه ی ذلت نه چون احراره مشروطه
اولوبدور مثله اعضاسی بوگون مشروطه نین جسمی
داغیلدی پیکری یکسر اولوب صد پاره مشروطه
اوزون یاخشی آغارتدی شاه قاجارون رضا اوغلو
وئریب مفهومونو الدن داها یکباره مشروطه
قیجیردیب دیش لرین سلطان باخوب جلاده امر ائتدی
کی استبداد حکم ایله چکیلسین داره مشروطه
اتابک باغی کاش اولسون جهاندا زیرو رو یارب
نه سالاره وفا قیلدی نه بیر سرداره مشروطه
باخون بیر شهر تبریزه یئییر مشروطه نین چوبون
و تبریز اهلینی یکسر سالوب ادباره مشروطه.
در جایی دیگر نیز از مشروطه چنین یاد می کند
روز مشروطه
بـه جامی تـشنه ام سـاقی بده صهبای مـشروطه
کشــیدیم انتظاری بـس دگر در پای مشروطه
چه کابوسی شود آن دم اگر یک لحظه پنداری
که اسـتبداد دیـگر بـاره آیـد جـای مـشروطه
خدا ناکرده گر روزی دهد او قلب ماهـیّت
بـهرجا سـیل خون جاری کند یاسای مشروطه
بـگو سـاقی بـه ما یکره مـگر او چـهره بـنماید
خـدا را نـاز کـم کـن ای بت زیبای مشروطه
چه سرها رفت یارب تا¬که آزادی بدست¬آمد
چه¬خونها موج زد ای دل در این دریای مشروطه
گذشت از سر خداوندا بر این ملّت چه شبهائی
به امیّدی شـود روشـن مـگر فـردای مشروطه
به روح جانیانی چون صمد خان باد صد لعنت
که خون شد از جـنایاتش دل مـینای مشروطه
روان شادان شهیدان وطن را باد بس رحمت
که می بالد بـنام هـر یـکی دنـیای مـشروطـه
درود مـا به سـردار و بـه سـالار وـ طن بـادا
چه سرهائی که آخر رفت¬در سودای مشروطه
وکیـلان را بـگو از ما به ما روشن کنید آخر
چه ها در پـرده می بـافد به ما جولای مشروطه
بگو آزاده را هرگز قدم ننهد در این مجلس
که اسـتبدادیان بـاشد قـدح پـیمای مشروطه
دگر نـفرست ای ملّت بـه سوی مـجلس شـورا
وکـیلی کاو نمی فهمد کمی معنای مـشروطه
کلیمان را زبـان الکن شـد از تـشریح درد مـا
وکیلان خـیره ی پـولند در سـینای مشروطه
بگو راحت بخوابد شاه قاجاری به گور خود
که اسـتبداد در امن است در مأوای مشروطه
بـنازم رنـد عـیّاری که اندر دیگ استبداد
بـروز جـشن مـشروطه پـزد حلوای مشروطه
دگر بگذر ز بحث مجلس و مشروطه ای شیوا
که شد مسخ از وکیلان کذا سیمای مشروطه
روز مشروطه ۱۴/ مرداد/۵۶
دیری نگذشت که قیام خونبار قائد اعظم ؛ شیخ محمد خیابانی روی داد . شاعر که فراز و فرود این قیام را از پدر و برادر مهتر خود شنیده و از کتابها خوانده بود به این قیام نیز دل بسته و شعری در (( دبستان فردوسی گرگر)) در سالگرد انقلاب مشروطیت (۱۳۲۶ )می سراید که به اتفاق می خوانیم

راد مرد آذرستانی

شهید راه حریت یل میدان خیابانی
نهاده در ره میهن بدستش جان خیابانی
هدایت مخبرالسلطه که بد مزدور استعمار
مصم شد به اربایان کند قربان خیابانی
بسی تهدید و وعدو وعده بر شیخ کبیر آورد
ولی تسلیم شیطانها نشد آسان خیابانی
بدین سان راد مرد آذرستانی به پیمانش
وفا کرد آمد و از عهده پیمان خیابانی
به روی نردبان کبریا بر عرش طایر شد
چو دادندش اجامر در گذر جولان خیابا نی
به نامت مفتخر هستند شیخا مردم و شیوا
که جاوید است از آذربایجان ایران خیابانی
یکی از ترجمه های استاد شیوا اولین غزل حافظ
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
الا یا ایها الساقی گتیر جامی ایچک باده
کی عشقین آخری موشگلدو اما اولی ساده
او زلفون مشگ ایگیندن کی صبا طرندن آچدیردی
او قاره زولفونون قیور یقلاری قان سالدی هر یاده
منه جانانه یوردوندا نه یئروار عیشه چون هر دم
جرس فریاد ائدیر دور کؤچ! داهایئر یوخدو دنیا ده
بویا سجاده نی می له دئسه پیر موغان بیرگون
کی سالک باخبر دیر وار خطر یا امندیر جاده
قارا نلیق بیر گئجه دالقا سالیب قورخو بوگردابدا
نه بیلسین لر بیزیم حالی دوران اطراف دریا ده
تمام ایشلریم خود کامه لیقدان اولدو بد ناملیق
نه جور گزلی قالار بیر سر گَزْ سه سؤزلر آراده
حضورون ایسته سن یارین بیر آن یاردان کنار اولما
یاشا حافظ کیمی شیوا بوراخ دهری اول آزاده


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.