تنگ
نویسه گردانی:
TNG
تنگ. [تٍ] در گویش مردم شیراز محکم و سفت را گویند. چیزی را با فشار و نیروی بسیار گرفتن
تنگ بگیر = سفت بگیر - محکم بگیر
واژه های همانند
۲۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
قافیه تنگ بودن لغت‌نامه دهخدا قافیه تنگ بودن . [ ی َ / ی ِ ت َ دَ ] قافیه تنگ شدن (آمدن ،افتادن )؛ مشکل بودن (شدن ) اتیان قوافی : خاقانی را گلی بچنگ ا...
تنگ طه نام یکی از روستاهای شهرستان داراب است که تا مرکز شهر 35 کیلومتر فاصله دارد اهالی این روستا از روستای تاریخی نوایگان به این روستا آمده اند و در ...
دَرِ تنگ [La Porte etroite]. رمانی است به قلم آندره ژید (1) (1869-1951)، نویسنده فرانسوی، که در 1909 انتشار یافت. سرگذشتی آغشته به صفایی دلنشین و احسا...
مل تنگ . [ م ُ / م َ ت َ ] (ص مرکب ) رجوع به ماده ٔ قبل شود.
هم تنگ . [ هََ ت َ ] (ص مرکب ) موافق و برابر. (غیاث ): قاسم صباحت و ملاحت و حسن او را با یوسف هم تنگ کرده . (جهانگشای جوینی ). || هم عدل ....
تنگ لب . [ ت َ ل َ ] (ص مرکب ) نازک لب و ظریف لب . (ناظم الاطباء).
تنگ مخ . [ ت َ م ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان جاوید است که در بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافی...
چم تنگ . [ چ َ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان صفائیه بخش هندیجان شهرستان خرم شهر که در 15 هزارگزی شمال هندیجان و 2 هزارگزی باختر راه ماشین رو د...
چم تنگ . [ چ َ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شبانکاره ٔ بخش برازجان شهرستان بوشهر که در 27 هزارگزی باختر برازجان ، در حاشیه ٔ شمالی رودحله واقع ا...
تنگ خو. [ ت َ ] (ص مرکب ) بدخو و کج خلق . (ناظم الاطباء). تنگ خوی . زودخشم . دشوارخوی : کارها تنگ گرفته ست بدوی روزه ٔ تنگ خوی کج فرمای . فرخی ....