شراب
نویسه گردانی:
ŠRʼB
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
باسیا bãsyã (پهلوی)
هورا hurã (اوستایی)
دراکس drãks (سنسکریت: دراکساسوَ)
مِی
باتَک bãtak (پهلوی) باده (پارسی دری)
بادَگ= bãdag (پهلوی)
آسیا= ãsyã (پهلوی)
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
شرعب . [ ش َ ع َ ] (اِخ ) از منازل معروفه ٔ اشعریان . (تاریخ قم ص 284).
شرعب . [ ش َ ع َ ] (اِخ ) شعبه ای از قبیله ٔ بنی رکب منشعب از بنی اشعر. (تاریخ قم ص 283).
شرعب . [ ش َ ع َ ] (اِخ ) در ناحیه ای است در یمن و گویند قریه ای است . (یادداشت به خط دهخدا).
شرعب . [ ش َ ع َ ] (اِخ ) شرعب بن قیس بن معاویةبن جشم ، جدّی جاهلی است . (اعلام زرکلی ).