اجازه ویرایش برای همه اعضا

دادا

نویسه گردانی: DʼDʼ
دادا ( تخلص ) -

دادا. (اِخ ) : مهندس ابوالفضل عظیمی بیلوردی متخلص به دادا از شاعران معاصر ایران زمین می باشد و در سرایش شعر در دو زبان فارسی و ترکی مهارت کامل دارد.شعرهای عرفانی و ماورائی ایشان در دو قالب غزل و زلال معروف است.
دادا بیلوردی در دوم بهمن 1346 هـ ش در روستای بیلوردی ( بلویردی ) واقع در آذربایجان شرقی در خانواده ای ساده و فقیر قدم به دنیا نهاد و از دوران کودکی با فقر دست و پنجه نرم نمود . ایشان بعد از اتمام تحصیلات ابتدائی به شهر تبریز عزیمت کرده و دوران راهنمائی را همراه با کارگری به اتمام رسانده و از روی علاقه وارد هنرستان کشاورزی شهرستان سراب شده و بعد از اتمام دوران دبیرستان وارد دانشگاه شده و در مهندسی کشاورزی به تحصیلات عالی پرداخته و در نهایت در کنار رشته ی مورد علاقه ی خود به همراه ادبیات به خدمت در جامعه ادامه می دهد . دادا بیلوردی از دوران کودکی با شعر و شاعری مانوس بوده است . سبک زلال در تاریخ دوم بهمن ماه 1388 هـ ش به توسط ایشان به جهان ادبیات تحویل داده شده است . از آثار ایشان می توان به اسرار و عبرتهای عاشورا در عالم عرفان ، عرایضی از دادا ، منظومه ی محبّت ، مقاله ی بلند ( زبان نو و ساختار شکنی در شعر ) ، مقاله های وزین اثبات سبک زلال در ارتباط با سبک شناسی، کتاب اولین های شعر زلال، کتاب « زلال نئجه شعردیر » به زبان ترکی ( شعر در سبک زلال ) و نامه ی صدادار دادا بیلوردی به استاد محمد رضا شفیعی کدکنی اشاره کرد . بیشترین توسعه ی فعالیت دادا در خصوص غزل و زلال می باشد .
دادا همیشه در جنب و جوش است ، به گذشته های خود قانع شدنی نیست ، رفته رفته پا را فراتر گذاشته سر از عرفان و ماوراء در می آورد .

دادا بیلوردی، بزرگترین هنجار شکن و ساختارشکن در تاریخ ادبیات و بنیانگذار سبک زلال است.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
دادا. (اِخ ) : دادا تخلص زلال سرا و غزل سرای معاصر ( ابوالفضل عظیمی بیلوردی ) می باشد.
یعنی پدر و برادر
بنیانگذار قالب جدید و بی نظیر « زلال » در عرصه ی شعر .
کاس سانو دادا. [ ن ُ ] (اِخ ) ۞ شهری از ایتالیا (ایالت میلان ) در ساحل دادا. به سال 1705 «داندوم » در آنجا «پرنس اوژن » را شکست داد. به سال ...
ابوالفضل عظیمی بیلوردی متخلّص به دادا از شاعران معاصر ایران زمین می باشد و در سرایش شعر در دو زبان فارسی و ترکی مهارت کامل دارد.شعرهای عرفانی و ماورائ...
دعدع . [ دَ دَ ] (ع ص ، اِ) زمین بی نبات . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دعدع . [ دَ دَ ] (ع اِ فعل ) مبنی بر سکون و یا با تنوین (دعدعاً)، کلمه ای است که به کسی گویند که لغزیده افتاده باشد، یعنی برخیز و بمان چ...
دع دع . [ دُ دُ ] (ع اِ فعل ) کلمه ای است که بدان گوسپندان را زجر کنند یا امر است به زجر گوسپندان . (منتهی الارب ).امر است به صدا زدن گوس...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.