اجازه ویرایش برای همه اعضا

گنج

نویسه گردانی: GNJ
به ضم گ. زنبور بی عسل به گویش کازرونی(ع.ش). منج انگبین.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
گنج آباد. [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز که در 25هزارگزی جنوب باختری سراسکند و 8هزارگزی راه آهن میانه ...
گنج آباد. [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد که در 21هزارگزی شمال مهاباد و 8هزارگزی خاور راه شوسه ٔ مهابا...
گنج آباد. [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نازلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه که در6هزارگزی ارومیه و 500گزی خاور راه شوسه ٔ ارومیه به شاهپور ...
گنج آباد. [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گاوگان بخش دهخوارقان شهرستان تبریز که در 9هزارگزی باختر مرکز بخش و دوهزارگزی راه شوسه تبریز به...
گنج آباد. [ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان میداود (سرگچ ) بخش جانگی گرمسیر شهرستان اهواز که در 24هزارگزی جنوب باختری باغ ملک و 5هزار...
گنج آباد. [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جرقویه بخش حومه ٔ شهرستان شهرضا که در 38هزارگزی شمال خاور شهرضا متصل به راه فرعی گنج آباد به ...
گنج باد. [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) گنج بادآور. گنج بادآورد. رجوع به گنج بادآورد شود.
گنج بخشی . [ گ َ ب َ ] (حامص مرکب ) بخشیدن گنج و خواسته . دادن گنج مردمان را : شبی کو گنج بخشی را دهد دادکلاه گنج قارون را برد باد. نظامی ....
گنج بار. [ گ َ ج ِ ] ۞ (اِخ ) نام گنج هشتم خسروپرویز است و آن به گنج گاو شهرت دارد و این گنجی است که خسرو به رهنمونی دهقانی یافت و ...
گنج پرست . [ گ َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) که گنج پرستد و دوستدار گنج . عاشق گنج . گنج دوست : لرزلرزان چو دزد گنج پرست در کمرگاه او کشیدم دست .نظامی...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۰ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.