اجازه ویرایش برای همه اعضا

خرم

نویسه گردانی: ḴRM
به کسر خ و سکون ر. آب بینی. مف. خلم به گویش کازرونی(ع.ش)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
خرم شدن . [ خ ُرْ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شاد شدن . خوش شدن : مخرام و مشو خرم از اقبال و زمانه زیرا که نشد وقف تو این مرکز غبرا. ناصرخسرو.مبا...
خرم دینی . [ خ ُرْ رَ ] (حامص مرکب ) بر مذهب خرم دین بودن . (یادداشت بخط مؤلف ).
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ] (اِ مرکب ) هر جای مزروع و دلکش . (ناظم الاطباء).
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) نام قریه ای است از قرای بلخ . (معجم البلدان ).
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) نام قریه ای است از قرای ری . (معجم البلدان ).
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) شهری بوده است در خوزستان که شاپور ذوالاکتاف آنرا بنا کرد : زبهر اسیران یکی شهر کردجهان رااز آن بوم پربهر کردک...
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) نام رودیست که از قریه ٔ باباکمال وارد نهاوند میشود و تا قریه ٔ طایمه جریان دارد. سرچشمه ٔ آن از کولانست . (یادداش...
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای شهرستان شهسوار (تنکابن ) و همچنین نام قصبه ٔ مرکز دهستان است . این دهستان در قسمت جنوب و...
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ](اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان خرم آباد شهرستان شهسوار، واقع در 5هزارگزی جنوب شهسوار. دشت ، معتدل ، مرطوب . آب از رودخانه ٔ چش...
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) شهرستان خرم آباد یا منطقه ٔ لرستان ، یکی از شهرستانهای مهم استان ششم کشور بوده و خلاصه ٔ مشخصات آن بشرح زیر اس...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۳ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.