تک
نویسه گردانی:
TK
به ضم ت. قسمت جلوی سر. تک زدن با سر زدن در گویش کازرونی(ع.ش)
واژه های همانند
۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
تک . [ ت َ ] (ص ) بمعنی اندک و قلیل و کم باشد. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء)....
تک . [ ت ُ ] (اِ) منقار جانوران . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). منقار پرندگان . (ناظم الاطباء). منقار مرغان و جانوران . (انجمن آرا) (آنندراج ). طبری...
تک . [ ت ِ ] (اِ) تکه ٔ طعام باشد که بعربی لقمه خوانند. (برهان ). تکه ٔ طعام باشد و آنرا کراس نیز خوانند و بتازی لقمه خوانند. (فرهنگ جهانگیری ...
تک . [ ت َک ک ] (ع مص ) بریدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پا سپر کردن کسی را تا سرش بشکند. || اثر کردن نبیذ در کسی . (منتهی الارب ...
تِک در گویش رودباری به معنای شکم یا دل است
تکک تک . [ ت َ ک َ ت َ ] (اِ صوت ) صوتی که از زدن دست بر خمیر آید، چنانکه خمیرگیران کنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : بزن دست بر شکر من تکک...
تک تک . [ ت َ ت َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) یکی یکی و جدا و فردفرد. (ناظم الاطباء). جسته جسته . تنهاتنها. بندرت . دانه دانه . با فاصله های مکانی . گاه...
چاه تک . [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زیر کوه بخش قاین شهرستان بیرجند که در 18 هزارگزی جنوب خاوری قاین واقع شده . جلگه و گرمسیر است ...
پنجره بی همتا . باکیفیت پنجره درجه یک
اصطلاحی است که در کرمان بیشتر کاربرد دارد.
به معنی پیاده شو است.این واژه حالت دستوری دارد.