اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تک تک

نویسه گردانی: TK TK
تک تک . [ ت َ ت َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) یکی یکی و جدا و فردفرد. (ناظم الاطباء). جسته جسته . تنهاتنها. بندرت . دانه دانه . با فاصله های مکانی . گاهی یکی و گاهی یکی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
همچو پشت کس بتان تتار
مانده هرجای تک تک و نخ نخ .

نزاری (از فرهنگ جهانگیری ).


رجوع به تک شود. || (اِ صوت ) تق تق و جلزجلز. آمدن صدایی چون صدای نمکی که در آتش ریزند یا صدای آبی که مستعد جوشیدن می شود. (از دزی در ذیل قوامیس عرب ج 1 ص 149).
- تک تک پا ؛ آواز پای وقت دویدن . (آنندراج ).آواز پا در هنگام رفتن . (ناظم الاطباء). تق تق پا. مجازاً در بیت زیر، معارضه . هم چشمی . مسابقه :
سروی علم نگشته که از شوخی خرام
با او قد تو تک تک پایی نرفته است .

تأثیر (ازآنندراج ).


- || سرکوفت . تعرض :
حرف و صوت تو به اغیار نواییست بمن
بر یاران شدنت تک تک پاییست بمن .

اشرف (از آنندراج ).


- تک تک پا رفتن ؛ ترسانیدن به آواز پا بود. (آنندراج ). ترسیدن از آواز پا. (ناظم الاطباء).
- تک تک پا میرساند ؛ یعنی از شجاعت و قدرت خود چیزها می گوید و لاف می زند. (آنندراج ). او لاف میزند از دلاوری و توانایی خود. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
تک و تا. [ ت َ ک ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بمعنی دویدن بپای خود و دوانیدن اسب چه تک بمعنی دویدن بپای خودو تا مخفف تاز است بمعنی دوانید...
تک و توک . [ ت َک ُ ] (ص مرکب ، ق مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه ، بندرت . معدودی . قلیل . بندرت بکمیت عددی : تک و توکی برگ بر درختان مانده ...
تک و دو. [ ت َ ک ُ دَ / دُو ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تک و پوی . تکاپوی . تلاش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : آسیا را چه ذخیره ست ز چندین تک و...
تک و تاب . [ ت َ ک ُ ](ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دو. شتاب . تاخت : می پرید آنچنان کز آن تک و تاب پرفکند از پیش چهار عقاب .نظامی .همچنان می شدند د...
تک و تاز. [ ت َ ک ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تک و تا. (غیاث اللغات ) دو و تاخت . (ناظم الاطباء). تکاپوی : در سلاح و سواری و تک و تازگوی برد...
تک شیدایی. {تَ شِ}. (ا. مرکب). هم ارز فارسی برای مونومانیا=monomania در انگلیسی. (همبرابر های "تک سگالی" و "وسواس متمرکز" هم پیشنه...
تک و تنها. [ ت َ ک ُ ت َ ](ترکیب عطفی ، ص مرکب ، ق مرکب ) در تداول عامه ، یکه وتنها. تمام تک . تنها. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تک و پوی . [ ت َ ک ُ ] (ترکیب عطفی ،اِ مرکب ) تاخت و دو و دو تیز و تند. (ناظم الاطباء).تکاپوی . آمد و شد از روی تعجیل و شتاب : خورشیدرخا وصل ت...
پوی و تک .[ ی ُ ت َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ). رجوع به پوی و رجوع به تک و رجوع به تک و پو و تکاپو شود : راهشان یوز گرفته ست و ندارند خبرزآن...
پنجره بی همتا . باکیفیت پنجره درجه یک
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.